کشتن برای نجات : برای آنها ،  آنچه مهم است زنده گی نیست !

سخی بهرامیان | دانشگاه لاور سیلیسیا ، لهستان

2012/29/01

سخی بهرامیان ، موسس و مسول اروپایی نهاد بین المللی محصلین دانشگاه انقره  ( میسا ) و محصل روابط بین الملل و امنیت  در دانشگاه لاور سیلیسیا در لهستان میباشد .

کشته شدن یک دختر بیست و دو ساله در ولایت کندز در  دو روز پیش ، بریده شدن بینی و گوشهای یک دختر جوان توسط شوهرش در سال جاری ، کشیده شدن ناخنهای یک خانم توسط شوهرش در دو ماه پیش ، مورد تجاوز قرار گرفتن دها دختر افغان  در یک سال گذشت ، کشته و زخمی شدن دها زن و دختر افغان در انفجار و انتحار  های اخیر  در افغانستان و متاسفانه کشته شدن  چهار دختر جوان توسط عقارب درجه یک و دو بگونه وحشیانه در کانادا در سه سال اخیر،  به دلیل  آنچه " ناموس و بدنیا آوردن دختر " خوانده شده ،  از اندک نمونه هایی هستند که در گزارش های  مراکز دفاع از حقوق بشر و زنان در افغانستان در سالهای اخیر  دیده میشوند . اما آنچه مهم است این است که ،  اینها تنها معلومات رسمی اند که تا به حال نشر شده است .در همین میان گفته میشود که تعداد معلوماتی که بنا به دلایل نامعلوم به نشر نمیرسد و یا اصلآ  بدست مقامات نمیرسد ، به صدها مورد  میرسد .

منشآ این جنایات چیست و چرا در این اواخر افزایش یافته است ؟ در این رساله تلاش صورت میگیرد تا به این نکته بگونه اجمالی پاسخ ارایه شود .

بچه 18 ساله شده ، زن بگیر بریش !

این جمله عامیانه یکی از اساسی ترین مایه بد بختی خانواده ها در افغانستان بشمار میرود . این عمل ، به اصطلاح " زن دادن پسر بچه ها و شوهر دادن دختران "  در سنین کوچک ( مثلآ 15 تا 18 سالگی ) میتواند تا سبب ایجاد مشکلات گوناگونی از جمله مشکلات نا هماهنگی و عدم درک متقابل در خانواده ها گردد . زیرا طفلی که هنوز یک حرفی هم از الفبای زنده گی را نمیداند چطور میتواند تا خود را به مهمترین کانون زنده گی ( کانون خانواده ) عیار سازد؟  اگر منظور خانواده ها صرف پاسخ دادن به همسایه ها یا به اصطلاح " دوست و دشمن " باشد ، و به همین سبب هم در سنین خورد بچه ها را زن و دختران را شوهر میدهند ، باید بدانند که زمینه خوبی برای ایجاد درد سرهای بیشمار هم برای طفل شان و هم برای خود مهیا میسازند . چرا که ،هدف از  تشکیل خانواده تنها همبستر شدن ها نه ، بلکه ایجاد یک هماهنگی بین جامعه و اغاز یک زنده گی مشترک برای بقای جامعه  میباشد . در کل  اینکه ، ازدواج اطفال بخاطر سیالی بین فامیل ها و نبود تجربه کافی از زنده گی از از فاکتور های اساسی ایجاد مشکلات در خانواده و اجتماع میباشد .

خد یک بچه بته که در پیری بیغم شویم !

خدا بیغمت کند !

بلی، این یکی دیگر از نظریات کهنه از انسانهای کهنه است که گویا با داشتن یک پسر بچه زنده گی آنها در پیری تضمین خواهد شد . در حالیکه مثالهای زیادی وجود دارد که این امر همواره درست نیست . زیرا اگر این اصل همیشه صحییح میبود ، امروز خانه های سالمندان در جهان از انسانهای پیر پر نمیبود . اگر میگویید نه در افغانستان خانه سالمندان وجود ندارد ، پس کافیست شبی در شهر مزار شریف از کنار زیارت گاه روضه حضرت علی (ع) ، در کابل و هرات از یکی از مردیکار بازار ها  ، گذری کنید . آنوقت خواهید دید که ، تعداد زیادی از  سن کرده ها ، حتی آنانیکه چندین پسر جوان هم دارند در آنجاها خوابند ...

بلی ، این یک حقیقت تلخ است ،  اما متاسفانه تمامی اولاد های " بچه " اهل صالح نمیشوند . بر عکس ، یک دختر خانم میتواند صد چند ، حتی هزار مرتبه بیشتر از یک پسر ، به پدر ، مادر و خانواده خود پابند و متعهد باشد و  به آنها خدمت کند  .

پس این امر اشتباه است که ، وقتی انسانها صاحب اولاد های بچه ( پسر ) میشوند خوشحال شده اما وقتی خانمهایشان دختر بدنیا میارند ( که تقدیر الهی هم هست ) ناراحت و بعضآ هم درنده شده خانم خود را بقتل میرسانند . این کار چرا در افغانستان بیشتر است و چرا اصلآ این اندیشه وجود دارد که پسر و یا دختر بودن اطفال بدنیا آمده برای خوب و یا بد شدن آینده خانواده تآثیر میکند ؟ در قسمت بعد این موضوع را دنبال میکنیم .

پول پول پول ...

متاسفانه تعداد زیادی از مردم در افغانستان غریب و بیچاره اند و تعداد تمامی سرمایه داران در آن کشور یک فیصد از کل جمعیت را هم تشکیل نمیدهد . بنا بر آن ، با تاسف فراوان که از هر پنج نفر سه نفر در افغانستان  با مشکلات روحی ، که منشآ آن هم بی پولی هست،  دست و پنجه نرم میکنند . به همین سبب است که از هر عمل شان توقع در آمد دارند ( حتی از طفلی که هنوز بدنیا نیامده ) . بلی ، این یک قصه مفت نیست ، بعد از اینکه خانم حامله گردید ، ضعیف النفسانی که همه چیز را از دیگران توقع دارند در فکر این امر میباشند که یک طفلک " بچه " بدنیا آید و بعدآ او را پیش از آنکه  10 ساله شود  کمک نماید .

 وقتی هم که تما آرزو و خیالاتش به باد هوا رفت ، یعنی معلوم شد که طفلکی که قرار است بدنیا آید " دختر" بود ، خانم خودش دشمن درجه یک خودش میگردد و فکر میکند که خانمش اینکار را به قصد کرده و نمیخواهد به او کمک کند . بنآ میخواهد بلافاصله تولد طفلک اولی بدون وقفه وارد عمل شده شانس خود را بار دیگر امتحان نماید  وقتی اینکار برای بیشتر از سه بار یکسان بود ، دیگر آن مرد ( یا یک حیوان ناطق – این به تمام مردها اطلاق نمیگردد بل این اصطلاح را در این رساله به خاطر آنانی بکار برده ام که زن و فرزند خود را بخاطر بدنیا آوردن دختر و یا با سر پیچی از کوچکترین فرمانش بقتل رسانیده اند ) کاملآ دگر گون گردیده است . بلی ، متاسفانه این درست است و تعداد زیادی از واقعات قتل بر همین سبب بوده اند .

منشا اجتماعی مسله هم ریشه در این خصوص دارد که ، به نظر تعداد از جاهلان در افغانستان ، داشتن اولاد "بچه" یک افتخار است اما داشتن دختر نه !

این امر سبب شده است تا داشتن بیشتر از یک خانم نیز در افغانستان مروج گردد . تا جاییکه دیده شده ، تعداد زیادی از کسانی که دارای دو خانم هستند دلیل اصلی برای اینکار شان را نیز  نداشتن اولاد (یعنی پسر ) میگویند.

کشتن بخاطر سر پیچی از فرمان شوهران نیز ریشه در جهالت مردها دارد و از اینکه حتی نوشتن در آن مورد نیز مرا سخت ناراحت میکند ، به آن موضوع اصلآ داخل نمیشوم .

خلاصه اینکه ، اجتماع مثل افغانستان که با جنگهای بیشتر از چهار دهه ی هم از لحاظ روحی و فکری و هم  از لحاظ اجتماعی " خسته " شده اند شاید بتواند روزی با تمام این مشکلات ، از جمله جنایات علیه اطفال و خانمها فایق آید که ؛  فرهنگ خشونت از جامعه رخت بسته ، توجه بیشتری به تعلیم و تربیه ، حقوق بشر، ارزشهای اسلامی و  دیموکراسی ، عدالت اجتماعی ، فرهنگ دیگر پذیری و ارزشهای خانواده گی صورت گیرد .

به امید افغانستان عاری از خشونت !