تراژیدی دیگر : عسکر هم کشت ! | سخی بهرامیان

تراژیدی دیگر : عسکر هم کشت ! | سخی بهرامیان

12.03.2012 ، ورکلاو – لهستان

سخی بهرامیان ، محصل رشته ارتباطات بین الملل و امنیت دانشگاه لاور سیلیسیا در پولند و موسس اولین نهاد بین المللی محصلین ( میسا ) در دانشگاه انقره – ترکیه میباشد .

به تاریخ دهم و یازدهم مارچ با تعداد بیشتر از 50 تن از همکلاسانم برای اشتراک در یک سمپوزیم بین المللی به شهر برلین جرمنی رفتم . این یک سفر علمی دو روزه بود و در بازگشت خیلی خوشحال بودم  .

اما وقتی ساعت 9.30 شام به وقت محلی آلمان به اخبار گوش میدادم ، شنیدم که تعداد 16 تن از هموطنان ما در اثر تیر اندازی یک عسکر خارجی شهید شده اند . این خبر تمام برنامه های روز دوشنبه ام را زیر و رو کرد و خواستم چیزی در این مورد بنویسم .

در قدم اول ، به همه آن شهیدان جنت برین آرزو دارم . امید من این است که خداوند متعال برای باز مانده گانشان نیز ، صبر جمیل اعطا فرماید .

در مورد این عمل عسکری که به نوشته شبکه " سی ان ان" در ماه جنوری امسال به مآموریت خود در افغانستان آغاز کرده و قبلآ در عراق بوده است ، من صرف یک احتمال را بیشتر ترجیح میدهم و آن اینکه ، این عسکر در وقت انجام آن عمل " مخمور " بوده است .

تمامی احتمالات دیگر به نظرم بی اساس وبی بنیاد است . زیرا ، محل جذب او در یک پایگاه مشترک نظامی در ایالت واشنگتن ، که یکی از قویترین نیروگاه های ایالات متحده و جهان بشمار میرود ، جایی نیست که اشخاص به اصطلاح دارای مشکلات روانی ( دیوانه)  را جلب و جذب نماید . بنآ به هیچ صورت نمیتوان این عمل وحشیانه او را با ارتباط دادن " حالت روانی " او توجیح نمود .

نقطه جالب و درخور توجه دیگر اینکه ، تمامی واکنشهای ابراز شده از بالاترین مراجع ملی و بین المللی تا به حال ، صرف در حد به دادگاه کشیده شدن آن عسکر است . هیچ کس در مورد آینده آن اطفالی که بی پدر و مادر مانده اند و یا والدینی که اولادهایشان را از دست داده اند ، حرفی نمیزند .

ذات این مسله بسیار مهم است که ما افغانها به یک جانبه فکر کردن در این نوع حالات " عادت کرده ایم " .

شخص رییس جمهور که مصارف محافظینش بالاتر از بودجه چند وزارت در کشور است ، در این نوع تحولات نباید صرف از ارگ  اظهار " همدردی " نماید . ایشان به عنوان شخص اول این کشور " باید " به محل سفر نموده با فامیلهای که قربانی داده اند دیدن نماید . این توقع آن خانواده ها و مردم شریف ولایت کندهار خواهد بود . زیرا ، رفتن جان آلن ، فرمانده کل نیروهای خارجی برای آنان دردناکتر از دیدن قاتلین اولاده هایشان خواهد بود .  

این حادثه و حادثه اخیر سوزانیدن قرآنکریم ضمن اینکه مردم افانستان را خشمگین ساخته ، در بسا موارد هم برای اداره اوباما در قاره دیگر و هم برای شخص رییس جمهور حامد کرزی در کابل ، درد سرهای زیادی را به بار آورده میتواند . زیرا ، این حادثه و تحول سوزانیده شدن نسخه های قرآن کریم در هفته قبل، دید مردم افغانستان را نسبت به نیروهای خارجی در افغانستان تغییر داده و تصویر جمهوری " کیله- ستان "  را در ذهنشان تازه تر میسازد .

برای جلو گیری از این چنین اعمال ، هم اداره بارک اوباما در واشنگتن و هم ارگ نشینان در کشور باید یک برنامه وسیع امنیتی و اجتماعی را در کشور پیاده نمایند . نبود این استراتیژی تنها در حال حاضر مشکل آفرین نخواهد بود ، بل در سال 2014 و بعد از آن نیز مشکلات جدی را به ارمغان خواهد آورد .

این جلوگیری مهم است ، زیرا احتمالآ گروه تروریستی طالبان در بحبوحه انتخابات آینده در اریکه قدرت خواهند بود و قوای نظامی امریکا و متحدینش هم از این کشور خارج خواهند شد . در این میان، نبود یک برنامه قبلآ تذکر یافته ، مردم این کشور را در سر درگمی قرا خواهند داد و " کیله-ستانی"  با دو نوع برداشت و باورهای متفاوت ( اکستریمیسم و ارزشهای دیموکراسی ) در کنار هم قد علم خواهند نمود .

به همین لحاظ  ، در این مرحله نقش اوپوزیسیون سیاسی کشور باید بیشتر از هر وقت دیگر قویتر و جدیتر باشد .اما متاسفانه این هم تا جایی قابل امکان بنظر نمیرسد . زیرا به باور آگاهان ، حکومت مرکزی در مدت زمان ده سال گذشته ، به رشد و تولد یک اوپوزیسیون سیاسی قوی و مردمی کمتر زمینه سازی کرده و حتی در مواردی هم به آن جریانها به دیده " دشمنان قدرت شان " نگریسته است .

در خلاصه اگر این نوع فعالیتها ، که مشابح اعمال تروریستی است که توسط طالبان انجام میشود ، در ماه و سالهای بعدی هم ادامه یابد و به حساسیت های فرهنگی ، مذهبی و حتی انسانی باشنده گان این کشور توجه جدیتری صورت نگیرد ، مردم این کشور مجبور خواهند شد تا در مورد گزینه های بد ، بدتر و بدترینها بیاندیشند . حتی بعد از سال 2014 میلادی آن جنایت کاران جنگی که منجر به کشته شدن هزاران انسان گردیده اند، دو باره به " قهرمانها"  مبدل خواهند گشت و دستاوردهای یک و نیم دهه ی ما افغانها در عرصه های دیموکراسی ، عدالت اجتماعی ، حقوق بشری و حقوق اقلیتها بار دیگر لگد مال خواهند شد .  

اگر برای ده سال آینده ، تمامی عملکردهای نیروهای داخلی و خارجی در افغانستان ، به شکل خیلی ها اساس و با یک استراتیژی همگانی ترتیب ، تنظیم و عملی نگردد ، این نوع مشکلات همواره دامنگیر مردم ، حکومت افغانستان و همکاران بین المللی شان خواهند بود و مردم هم همواره قربانی خواهند شد .  

چرا مینویسم ؟| سخی بهرامیان

چرا مینویسم ؟| سخی بهرامیان

22.02.2012 ، ورکلاو – لهستان

سخی بهرامیان ، محصل رشته روابط بین الملل و امنیت در دانشگاه لاور سیلیسیا – لهستان  و موسس اولین نهاد بین المللی محصلین ( میسا ) در دانشگاه انقره- ترکیه میباشد .

این گفتگو میان من و یکی از دوستانم در نیمه شب 22.02.2012 اتفاق افتاده است .

در آخرین نوشته ام در مورد مسایل افغانستان ، فکر میکنم کمی بیشتر از گذشته  " منتقد " بوده ام ، که  آن رساله ، نظریات ، انتقادات ، پیشنهادات و حتی در مواقع هم " تهدیداتی " را نیز بهمراه داشت .

کسانیکه آخرین نوشته ام تحت عنوان " دیگر کی ها جعلی اند ؟ | سخی بهرامیان ؟ " را خوانده اند ، میدانند که زبان نوشتاری استفاده شده در آن مطلب چگونه است .  بنآ، به چگونگی " طرز " نوشتارم در مطلب گذشته اشاره نمیکنم . اما در این نوشته به کنش ها و " واکنشهای " که در چند روز گذشته و بعد از نشر آن مطلب دریافت نمودم ، بطور اجمالی نظری میاندازم و دلایل نوشتنم را با شما شریک میسازم .

شاید لزومی به این نوع نوشته های بعد از " نوشته " نباشد اما این کار را برای ارایه پاسخ به دوستانی که همواره از من میپرسند ؛ " چرا مینویسی ؟ " و یا " چرا نمی نویسی ؟  " میکنم ،  تا دیگر مجبور نباشم که هر روز به هر کس و بطور جدا گانه پاسخ دهم .

با وجودیکه تلاش نمودم که به تمام تماسها و نظریات دوستان ( و حتی کسانیکه معرفت هم نداشتم ) در جریان تماسهای شان با صمیمیت خاصی جواب دهم ، اما حتی تا حال هستند یک تعداد افراد که اصلآ نمیشناسم شان و تماس گرفته میگویند که معتقد اند که من ؛  به عنوان یک محصل نباید بنویسم و نباید در هیچ موردی اظهار نظر نمایم .

من میخواهم جواب آن همه دوستان را با شرح حادثه ی ارایه بدارم که عبارت از گفتگوی من با یکی از دوستانم میباشد .

یکی از دوستانم ( در حین نگاشتن این رساله از او پرسیدم که آیا میتوانم از او با ذکر نام یاد آور شوم ، او گفت نه دوست عزیز ، خوب خواهد بود که اسمم را متذکر نشوی ) در افغانستان نخست پیامی از " فیسبوک " گذاشت و بعدش هم از طریق " اسکایب " زنگ زد . بعد از احوال پرسی ، با یک لحن مزاح گونه برایم گفت که ؛" سخی جان ما تو ره برای درس خواندن روان کردیم ، نه سیاست کردن".

من هم با همان طرز لحن برایش گفتم : خوب دوست عزیز ، خوشبختانه که من در حال حاضر تنها محصل هستم و درس میخوانم . اگر سیاست میکردم ، پس امروز شما جرآت ، وقت و امکان اینرا نمیداشتید که حتی اسمم را در " سکایب " پیدا نمایید ، چه رسد به شوخی ، اظهار نظر و گفتن این گپها .

صدایی خنده های آرام دوستم را میشنیدم . بعد از یک لحظه سکوت گفت : راستیش بچیش مطلبته درست نگرفتم ، چی میخواستی بگویی ؟

من : خوب دوست عزیز ، من یک محصل هستم این درست است اما این کارهای که من میکنم کارهای یک سیاستمدار نیست . اگر این کارها ره یک سیاست مدار افغان میکرد در او صورت وضعیت خیلی ها متفاوت میبود اما حال من و خودت جوان هستیم و کارهای ما هم متفاوت از آنهاست و به نظر من که خیلی زیاد لازمی هم هست.

دوست عزیزم ، اجازه دهید ، چرا لازم بودن این حرکات ما و شما را مختصرآ شرح دهم .

دوست عزیزم ، فرض مثال خودت و یا تعداد زیادی از جوانان مثل شما در افغانستان هستند که طبق معمول- شاید آنهاییکه دانشگاهی هستند - همه روزه به دانشگاه میروند و میایند . هم در جریان ادامه تحصیلات و هم بعد از آن همواره برای " آینده " – که متآسفانه برای اکثر شان تاریک هم هست – میاندیشند  . حتی این اندیشه که توآم با نا امیدی هم هست، بعد از فراغت از دانشگاه هم ادامه داشته وآن عزیزان هم با همان " روح خسته و نامید "  دنبال کار میروند و میروند و میروند …

بالاخره میخواهند حد اقل در یکی از " انجو " ها کاری پیدا نموده امرار حیات نمایند . اما در اکثر موارد اینکار هم خیلی ساده نیست .

در اخیر، از مجبوریت زیاد در یکی از ادارات دولتی با معاش ابتدایی کاری بدست میاورند و کارمند ( مآمور) دولت میشوند . این شرایط میتواند به شکل دیگر نیز شکل گیرد . به عنوان مثال ، شاید تعداد بسیار اندکی از ایشان به کارهای خصوصی روی آورده ، کدام شرکت و یا دکانی ( شخصی)  ایجاد نمایند .

بعد از همه این مراحل همه میدانید چی میشود : ازدواج ، همسر و اطفال …

در همه این مدت که من ، تو ، ما و ایشان مصروف " خود " و این چنین دغدغه ها  بودیم و یا بودند ، تاریخ حد اقل ده ویا پانزده سال از دوره اش را پشت سر گذاشت . در این دوره فرض مثال ده ساله ، اتفاقاتی زیادی در یک کشور میافتد . بگونه مثال ، در این دوره دو شخص و یا یک شخص دو بار رییس جمهور ، 700 تن وکیل پارلمان و صدها کس دیگر رییس ، معاون و غیره شده و تصامیمی خیلی مهمی در مورد من وتو و حتی اولادهای تولد ناشده ما گرفتند و ما بخاطریکه مصرف بودیم  نه خود باخبر شدیم و نه دیگران را از موضوع آگاه ساختیم . به همین دلیل بیخبری ما از مسایل باعث شد که  آنها هم ، هر چه دلشان شد کرد و هر چه دلشان شد گفتند . حتی بعضآ کسیکه تو برایش رآی دادی ، برادر ، خواهر و یا پدرت را اختطاف ، توهین و یا تحقیر نمود .

در این مدت ، گذشته از کشور خود ما ، در منطقه و جهان نیز هزاران مواردی پدید آمد که به زنده گی من و تو،  یا بشکل مستقیم و یا هم بگونه غیر مسقیم ارتباط داشت . اما چون ما به اصطلاح " جوان ، محصل و غیره " بودیم و وقت نداشتیم ، در مورد هیچ یکی از آن مسایل نه صاحبی نظری شدیم و نه توانستیم که ابراز نظری نماییم .

من : دوست عزیز ، خسته خو نشدی ؟ میبخشی مه کمی زیاد گپ میزنم .

دوستم : نی نی ، خواهش میکنم ، بفرما !

من : تشکر ، پس ببین بچیش ، میخواهم خلاصه و پوست کنده بگویم که :

متآسفانه در افغانستان تا سی (30) ساله نشدید ، طفل محسوب میشوید و نزد چهار نفر صحبت هم کرده نمیتوانید . ( کمی صدای خنده آمد ) ولی بگذارید که حد اقل در دور دست تر از آنها و در خارج از افغانستان صدای مانرا بلند کنیم . حتی این صداهم  نیست . پس بگذارید قلم ما همواره بجنبد تا کشور آرامتر شود .

ببینید ، در آن مدت ده (10) سال ( که احتمالآ بین سنین  16 تا 27 هست ) در افغانستان  اکثر جوانان  بطور معمول به اصطلاح  " وقت ، فرصت و امکان " اینرا پیدا نمیکنند که تا به یکی از اساسی ترین مسولیتهای اجتماعی قشر تحصیل کرده ، که همانا " روشنگری " هست ، بپردازند . و بعدآ هم نتایج ناگوار این عطالت شان را برای سالها هم خود میچشند و هم جامعه .

به باورم ، نسبت همین عطالت نسل جوان میباشد که در افغانستان پدیده بنام " روشنگری " یا هیچ دیده نشده و یا هم بسیار اندک است . و باز بنابر همین " تنبلی " و بیخبری جامعه و نسل جوان این کشور است که در افغانستان هر که توانست یک بار وزیز ، وکیل و حتی رییس جمهور شد ، دیگر تا سالهای سال ؛ حتی تا دم مرگ در آن سمت باقی مانده و به گرفتن تصمیم در مورد حال و آینده ما همچنان ادامه دهد .

بنآ ، بنابر همین دلیل هم که باشد لازم است تا هر وقت ( حتی اگر ممکن بود در دوره لیسه هم ) برای کمک به خود ، دوستان و در یک دایره بزرگتر (جامعه) کوشا بود . در این مرحله میخواهم بگویم که ، چی کنم که در حال حاضراز دست من هم همین نوشتن میاید و بس !!! شاید این نوشته ها خوب و شاید هم  بد باشند . شاید کسی خوش شود و کسی دیگر هم ناراحت ،  که هیچ کدام اینها ربطی به من ندارند .

به هر حال ، این بود دلیل نخست .

برهان دوم و خیلی مهم دیگری که اجازه و جرات نوشتن " در زمان محصل بودن " و در بحبوحه آغاز به یک زنده گی تازه  را برای ما میدهد اینست که :

اصل اول این است که ، بدون هیچ تردیدی ، نظر یک محصل تفاوتهای زیادی با نظر یک کارشناس ، کارمند دولت ، کارمند دفاتر خارجی و یا اساتید دانشگاه ، دارد . و این تفاوتها هر چند کم / زیاد هم باشند ، خیلی ها مهم است . زیرا ، دید ، برداشت ، تعریف و تحلیل یک محصل با تحلیل و دید یک شخص فرض مثال چهل ساله (40) متفاوت است و شاید در مواردی بتواند جامعه را کمک نماید که "  نیم پر از آب گیلاس "  را نیز ببینند .

اصل دوم اینکه ، وقتی انسان محصل هست ، واقعآ " بیطرف " است . زیرا ، وقتی انسانها در یکی از ادارات دولتی و یا خصوصی شروع به کاری کردند ، دیگر هر گز این نوع بیطرفی را نخواهند داشت . و به همین سبب هم نخواهند توانست تا درد دل شان را به همانگونه که میخواهند ابراز نمود . حتی اگر این یک اداره بین المللی و یا کاملآ شخصی هم باشد باز هم خواهی نخواهی یک "طرف" واقع میشوی و دیگر نمیتوانی گپهای دل را براحتی بزبان آری . زیرا، دیگر تنها ارزشهای تو نه ، بل ارزشهاییکه برای کسانی بالاتر از تو هستند نیز برایت اهمیت پیدا میکنند و تو ناخود آگاه " طرف " میشوی .

حتی اگر این یک شرکت تجارتی ساخته شده شخص خود ما هم باشد ، باز هم امکان ندارد بیطرفانه عمل نماییم چون در این مرحله هم مسایل ضرر و فایده در میان است و نمیخواهیم که فلان والی و یا فلان وزیر را از خود خفه سازیم و هم رقابتهای اقتصادی نمیگذلرد که کاملآ بیطرف بمانید . یعنی خلاصه اینکه ، بعد از همین دوره تحصیل ، همواره طرف خواهیم بود . دوست عزیزم ، هر که عکس قضیه را ادعا دارد ، لطفا بگو برایم بنویسد 

ثالثآ ، اصل سوم و آخری اینکه ، در این دوره با وجودیکه بیطرف و کم تجربه هم هستی و بخوبی بدانی هم  که نوشته هایت داردای یک سلسله اشتباهات هست ، باز هم میتوانی بنویسی . زیرا ، به دلیل اینکه محصل هستی یک راه بیرون رفت همواره وجود دارد . یعنی در این دوره  اشتباه کردن نیز " حق " برحق توست که با استفاده از همین حق و با در نظر گرفتن نظریات دیگران ، میتوانی به خود نیز مفید واقع شوی .

دوست عزیزم ، میدانم کمی گپا دراز شد اما امید وار هستم که خسته نشده باشی !

در اخیر ، یک خواهش کوچک دارم و آن اینکه ، لطفآ این پیامم را برای کسانیکه همرای شان در زیر یک چتر کار میکنی و هر کدام آنها هم با شخص اول و دوم این کشور ارتباط مستقیم دارند ، برسان :

آنها ( بزرگان کشور ) بدانند که من برای فعلآ مخالف و یا  " طرف " هیچکدام شان نیستم و بنا به همین دلیل است که میتوانم خیلی راحت از هر کدام ایشان انتقاد و در مواردی هم توصیف نیک  نمایم .

اگر هر کدام ، بشمول جناب محترم شان ، از این کارم ناراحت و یا خوشحال میشوند ، قسمیکه قبلآ هم گفتم ، هیچ ربطی به من ندارد . زیرا من این کارها را بخاطر خوش و یا خفه ساختن کسی نمیکنم .

دوست عزیزم ، تشکر از حوصله مندیت ، لطفآ سلام و پیامم را برای همه دوستان و جوانان در افغانستان برسان و برایشان بگو که ، سخی بهرامیان میگه : از نوشتن و گرفتن قلم به دست نهراسند و برای کمک به همنوع خود هیچ گاهی فکر نکنند که " وقت " است . حتی میتوانند این کار را از همین امروز هم آغاز نمایند . اما نه با خشونت ، تحقیر ، آزار و اذیت مردم و کوتاه نگری ،  بلکه با دوستی ، صلح ، انساندوستی ، همبستگی ، روشنگری و مهمتر از همه با " قلم " . هر چند مانند نوشته های من ساده و دهقانکی هم که باشد ...

شب خوش ، خدا نگهدار .  

دیگر کی ها جعلی اند ؟ | سخی بهرامیان ؟

دیگر کی ها جعلی اند ؟ | سخی بهرامیان ؟

وروکلاو – پولند ، 17.02.2012

سخی بهرامیان ، محصل رشته امنیت و روابط بین الملل دانشگاه لاور سیلیسا در لهستان و موسس اولین نهاد بین المللی محصلین در دانشگاه انقره ( میسا ) میباشد .

حکومت افغانستان در سال گذشته برای یک دکانداری که از پاکستان آمده بود بیشتر از یکصد هزار افغانی پول داد و شخصی دیگر را هم به عنوان نماینده طالبان قبول نمود که آن شخص بعدآ ریس جمهور سابق و ریس شورای عالی صلح افغانستان را شهید ساخت .

دو هفته قبل هم " محترم " محمد آصف سرحدی ، خود را سناتور اعلان نمود و به قندهار رفت .

ریس جمهور افغانستان ، که " شیر " هم هست ، چرا نتوانسته به ریاست امنیت ملی این کشور افرادی متخصص ، متعهد و آگاه مسایل افغانستان و منطقه را گماشته حد اقل از نفوذ مخربین "همسایه" جلوگیری نماید ؟ و یا اینکه حکومت نمیخواهد که امنیت افغانستان حتی نسبتآ هم  تآمین شود ؟ آیا انتصاب سناتوران از طرف شخص رییس  حمهور منطقی و لازمی هست ؟ و آیا اینکه چرا افغانستان جای مناسبی برای افراد مثل " سرحدی " و دیگران است ؟  چرا باید  نماینده ها ، سناتورها و حتی پیغمبران کاذب ( آخرین مورد در پنجشیر دیده شده است ) و جعلی  همواره در این کشور دیده شود ؟

در این نوشته ، تلاش صورت نمیگیرد تا به پرسشهای فوق پاسخ اریه گردد ولی به ضعفهای یک حکومتداری ضعیف اشاراتی صورت میگیرد که جناب خواننده را به سوی پاسخهای اصلی سوق خواهد داد .

دستگاه حکومت افغانستان، که خود بر اساس اشتراکات نه بل بر اساسات معاملات تشکیل شده است ،  در این اواخر بیش از هر وقت دیگر از مردم فاصله گرفته و شخص رییس جمهور محبوبیت خود را از دست داده است . نبود اداره منظم در بالا ترین ادره افغانستان ( ارگ ) ، کم ظرفیتی و بی ظرفیتی وزراه کابینه  که حتی نمیتوانند  40 % از بودجه های توسعه شان را هم به مصرف برسانند و به اصطلاح " خود خواه " بودن بیش از حد رییس جمهور، به شکل روز افزون از شمار دوستان و مشوقین شخص رییس جمهور کاسته و به گسترش فساد اداری و تضعیف حکومتداری سالم  کمک نموده است . نبود یک پشتیبانه همگانی از حکومت ، بدون شک که هم حکومت مرکزی و هم ادارات محلی ( ولایات ) را با مشکلات جدی مواجه میسازد . برای مثال ، آخرین اقدام مردم ولایت سرپل نیز بخاطر "خیلی زیاد بودن" فاصله بین حکومت و مردم انجام یافته است . مردم سرپل والی آن ولایت را شخص کم ظرفیت میدانند و تا بحال دو بار با گردهمایی های گسترده که در آخرین مورد یککتن هم کشته شد ، تلاش نمودند تا صدایشان را بلند کنند  . اگر نظر سنجی دقیقی صورت گیرد ، بدون شک که تعداد بیش از نصف نفوس افغانستان این مورد را در قبال شخص رییس جمهور نیز خواهند گفت . مردم به این امر در جریان چند سال گذشته پی برده اند که جناب رییس جمهور ما (ما شا الله)  در سخن گفتن خیلی ماهرند ولی در عمل هیچ . زیرا اگر بر حسب یک ضرورت گپ دو ماه پیش ایشان را قبول نموده و فرض کنیم که ایشان مانند یک " شیر " بر افغانستان حاکم هستند و به گفته ایشان امریکا باید بداند که در مقابلش یک شیر ایستاده است ، میتوانیم درک کنیم که اگر هر چقدر هم که " غر و فیش " یک شیر در جنگل بالا باشد و قتی به اماکنی رسید که تمدن وجود دارد  و مردم در آنجا زنده گی میکنند ، دیگر آن حال و هوا نیست و مردم آن شیر را میاندازد به قفس . اما ، اگر متوجه شوند که آن شیر یک شیر خوب است میاندازندش به قفسی در باغ وحش تا چند نفر از دیدنش لذت ببرد . به هر حال ، مسله شیر و پلنگ بازی در افغانستان تازه نیست و ما هم زیاد شیر و پلنگها ره " کهنه " کردیم اما ، مسله  امروزی ، بی کفایتی ارگانهای امنیتی چیزی تازه است و مردم افغانستان را رنج میدهد .

با وجود مصارف گزافی که جامعه جهانی در افغانستان بالای پولیس ، اردو و امنیت ملی انجام داده هست ، ما هنوز قادر نیستیم که شخصی را که قرار است با یکی از ارزشمندترین مقامات عالی رتبه دولتی ، رییس جمهور سابق و بلندترین مقام گفتگوهای صلح ملاقات میکند ،  شناسایی نماییم . این به چه معناست ؟ اول؛ شاید اینکه تمامی مقامات امنیتی در این قضیه دست دارند . دوم؛ اینکه ، در آن شب همه مخمور بودند . سوم؛ اینکه ، خیلی ساده اند که حتی یک " دهشت افگن " به مفت گپ شان میدهد و پنجم اینکه، آنها حتی یک حرفی هم از چگونگی تدابیر امنیتی نمیدانند . در این قضیه نخست  دلایل هر چه که بود ، افغانستان یک رهبر جهادی و رییس جمهور سابقش را از دست داد .

در قضیه بعد ، شخصی ( احمد ، محمود ، حامد و غیره ) از پاکستان خبر میفرستد که " من نماینده بلند رتبه طالبان هستم و میخواهم با شما دیدن نمایم " . حکومت اینرا قبول میکند . اما امنیت ملی  هم مثل حکومت بدون هیچ تردیدی، نماینده بودن او را میپزرد و شخص مذکور ( که در اصل یک دکاندار پاکستانی بوده است ) بعد از دیدار با بلند پاییه ترینهای حکومت و با گرفتن یک مقدار پول ( هر چه نباشه پول بیت المال است از کرزی صاحب چی میره ) دو باره به کسب و کار خود بر میگردد .

و اما مورد چهارم ، جالبتر و خنداورتر از همه آن قضایای گذشته  است . در حالی که پارلمان افغانستان- که متشکل از دو بخش ( لویه جرگه و سنا ) میباشد – مصروف بازنگرهای بودجه  توسعه ی وزارت ها هستند ، شخصی از آدرس همین مرجع حکومتی به قندهار سفر نموده با والی ، قومندان امنیه ، آمران امنیت ،مسولان زندانها ، ولسوالها و دیگر مقامت ، ملاقات نموده اسناد مهم را بدست میاورد . مردم افغانستان و بالخصوص قندهار صدقه این قسم والی و قومندان امنیه شود که حتی با سناتوران این کشور و ولایت شان " نا آشنا " اند 

در این مورد حکومت مرکزی کمتر متهم است اما شخص رییس جمهور همچنان مسول اند . زیرا ایشان هر وقت که دل شان شد کسی را سناتور و کسی را هم وزیر-رییس " انتصاب " مینمایند . باور من اینست که ،  شاید شبی از شبها آقای سرحدی را هم گفته باشند که " برو بیادر تو هم یک سناتور ، دیگه چی میگی ! " . من به این جمله آخر بیشتر تآکید میورزم ، زیرا جناب رییس جمهور به اندازه مهربان هستند که نمیخواهند هیچ کسی را آزرده سازند .

ولی تشویش اساسی من اینجاست که حالا افغانستان دارای ، وکیل ، نماینده و سناتور جعلی خو هست ، دیگر کی ها ممکن جعلی باشد ؟ اولین چیزی که در ذهنم خطور میکند ، سفیران جعلی است !

بلی ، برای " سفیر جعلی " بودن خوب زمینه هم مساعد است . زیرا افغانستان تنها کشور جهان است که میتواند که چندین وزارت مهم را سالها بدون " وزیر" وزارت نامد . در این اوضاع ، هر که دلش هر چه خواست میتواند شود . از موضوع کاملا در جریان نیستیم اما مشکلاتی که در سفارت افغنستان در واشنگتن به میان آمده بود ، مرا زیاد تر نگران ساخت .

در اخیر ، میدانم شاید تعجب نمایید اما نظر به گفته والی سرپل ،  تعدادی از زورمندان در آن ولایت چند سال است که سر " شهیدان جعلی " هم کار کردند و توانستند اسنادی بسازند و مقدار پولی که همه ساله برای خانواده های شهیدان داده میشود ، از دولت بگیرند .

در این شرایط نا گذیر باز به همان وضعیت حکومت " شبهات " بر انسانها رفت و به قول یک دانشمند غربی که گفته بود " به همه چیز و کس مشکوکم اما تنها چیزی که برایش مشکوک نیستم ، همین است که مشکوکم "

من در این شرایط که بر افغانستان حاکم است ،  به همین موضوع هم مشکوکم که آیا مشکوکم یا نه !

بهروز باشید .

نوت : تمامی نظریات اظهار شده در متن مربوط به نویسنده بوده ، نظر شبکه خبر رسانی را منعکس نمیسازد .

آدولف هتلر چقدر مظلوم بود ؟

آدولف هتلر چقدر مظلوم بود ؟ | سخی بهرامیان

وروکلاو لهستان – صد کیلو متری بزرگترین کشتار گاه آدولف هتلر( آو شیویدس )  در شهر کراکاو

سخی بهرامیان ، محصل رشته امنیت و روابط بین الملل دانشگاه لاور سیلیسا در لهستان و موسس اولین نهاد بین المللی محصلین در داتشگاه انقره ( میسا ) میباشد .

19.02.2012

انسانها ، با ارزش اند و جانهای آنها ، گذشته از اینکه  از هر نژاد ، زبان و مذهبی که باشند با ارزشتر . ما به عنوان یک مسلمان ، باور داریم که  کشتن نا حق یک انسان برابر با گرفتن حیات تمام انسانهاست و نجات یک انسان هم برابر به نجات همه انسانها .

در ماه دسمبر سال گذشته ، از بزرگترین کشتار گاه اروپای شرقی در زمان آدولف هتلر(1942-1944) که حالا در فاصله میان شهر پراگ پایتخت جمهوری چک و شهر کراکاو لهستان قرار دارد دیدن نمودم . نظر به معلوماتی که با اسناد برای ما ارایه گردید ، افراد هتلر با امر مستقیم وی، بیش از دو و نیم میلیون " انسان " را که بخش عظیمی از آنها یهودیان بودند در تونل گاز کشته از موی خانمها که درست قبل از ذوب نمودن بدن آنها قیچی شده بوده برای عساکر دوشک ساختند . از مواد کیمیایی بدست آمده اجساد هم ، مواد لازمی دیگر از جمله صابون .

هزاران دختر و پسر جوان و زیر سن 18 نیز در جمله کشته شده گان است که تعداد زیادی آنها از گشنه گی و سردی در مقابل چشمان مادران شان جان باختند .

تنها تعداد کسانی که با گذاشته شدن در تونل های گاز ذوب شدند بیش از 1.5 میلیون است . من از یکی از مسولین که حالا در آن زندان که به موزیم تبدیل شده است کار میکند پرسیدم، که آیا تمامی این افراد یهودیان بودند ؟ او که یک لهستانی بود و پدر کلانش نیز زمانی در آن زندان زندانی بوده است گفت نه ، لهستانی ها ، رومی ها و از قبایل دیگر نیز افراد زیادی بودند . او با چشمان اشکبار اضافه نمود : خلاصه اینکه دراینجا " انسانها" بود .

در جریان تقریبآ چهار ساعت اقامت ما در آن زندان ، هموراه به این فکر میکردم که یک " انسان " چطور میتواند به این اندازه درنده شده و همجنسان خود را از بین ببرد ؟ هیچ دلیلی نمیتواند این را توجیح نماید .

نسبت دلخراش بودن واقعات این زندان نمیخواهم به جزییات بیشتر بپردازم اما نکته اساسی را که میخواهم با ابراز این مطالب بیان دارم این است که :

اگر فرد و یا افرادی ( بالخصوص جوانان ) با مطالعه چند جمله و یا اثری از هتلر ، تحت تآثیر قرار گرفته و او را یک مبارز و رهبر میدانند ، من به عنوان کسیکه جنایات او را از نزدیکترینهای او شنیده و در محل انجام آن جنایات بر رسی های داشته ام میگویم که ، آنها در اشتباه اند . او نه یک مبارز و نه هم یک رهبر بلکه یک شخص مریضی بود که با گرفتن جان هزاران انسان در اروپا مسبب کشتار هزاران دیگر در هر جای دنیا شد .

جنایات او علیه بشریت حد و حسابی ندارد . این برای هر انسان یک ننگ و شرم خواهد بود که او را یک مبارز خطاب نموده و گفته های او را ارزشمند بدانند .

دیروز در یکی از سایت های خبری که مربوط یکی از فعالان سیاسی کشور میشود ، مطلبی را مطالعه نمودم . در آن وبسایت یکی از نویسنده گان نگاشته بود که تاریخ در مورد هتلر قضاوت درست نکرده است و گر نه او یک رهبر " مظلوم " بوده است . آقای ب.ص با اشتباه بزرگ شان در مقاله مینویسد که تاریخ نویسان به اصطلاح او " نامرد " تا امروز در مورد دو شخصیت جهانی هموار خیانت کرده است : هارون الرشید و آدولف هتلر . جناب محترم ، شما چگونه هارون الرشید را با هتلر در یک جهت میبینید ؟ شما چگونه حتی نام این دو را یکجا ذکر مینمایید ؟

در مقاله به مسایل مانند تمایل هتلر به اسلام و فرهنگ اسلامی و دیگر موضوعات بدور از تصور نیز پرداخته شده که حتی پرداختن به آن مورد را نیز ضیاع وقت میدانم .

به هر حال ، به نویسنده این گونه مقالات و دوستانی که " فرهیختگان " هتلر و مبارزات او هستند توصیه میشود تا یک بار از کمپها ( کشتار گاهای ) هتلر در اروپای شرقی و مرکزی دیدن نمایند . این کاررا باید بکنند و گر نه هر حرف شان در مورد هتلر اشتباه و هر نظر شان بیجا خواهد بود . زیرا در مورد انسانی مثل هتلر تنها یک مورد  میتواند صدق کند و آن اینکه ،  او یک مریض روحی بود و متآسفانه جهان برای چند سال از دست این شخص مریض در خطر افتاد . بنظرم امروز دیگر امکان رشد این نوع افراد مریض در جهان وجود ندارد اما متآسفانه که تعدادی از مریضان دیگر همچنان میخواهند از گفتار یک مریض پیروی نموده و مدافع حقوق او باشند . متعجبم اما میتوانم درک کنم که انسانها با انسانهاییکه همنظر اند دوستی را بیشتر میخواهند چون از یک طرز فکر برخوردار اند و در مواقع ضرورت به راحتی میتوانند تصامیم مشترک بگیرند . اما دوستان عزیز باید بدانند که دیگر حد اقل هتلر هایی، انسانها را با گاز و آتش و بطور دسته جمعی نخواهد کشت .  به امید اینکه دیگر جهان تجربه و مصیبت تلخی مانند هتلر را تجربه نکند . 

 

نوت : تمامی نظریات ابراز شده مربوط به نویسنده بوده موقف شبکه خبر رسانی را وانمود نمیسازد .

کشتن برای نجات : برای آنها ،  آنچه مهم است زنده گی نیست !

کشتن برای نجات : برای آنها ،  آنچه مهم است زنده گی نیست !

سخی بهرامیان | دانشگاه لاور سیلیسیا ، لهستان

2012/29/01

سخی بهرامیان ، موسس و مسول اروپایی نهاد بین المللی محصلین دانشگاه انقره  ( میسا ) و محصل روابط بین الملل و امنیت  در دانشگاه لاور سیلیسیا در لهستان میباشد .

کشته شدن یک دختر بیست و دو ساله در ولایت کندز در  دو روز پیش ، بریده شدن بینی و گوشهای یک دختر جوان توسط شوهرش در سال جاری ، کشیده شدن ناخنهای یک خانم توسط شوهرش در دو ماه پیش ، مورد تجاوز قرار گرفتن دها دختر افغان  در یک سال گذشت ، کشته و زخمی شدن دها زن و دختر افغان در انفجار و انتحار  های اخیر  در افغانستان و متاسفانه کشته شدن  چهار دختر جوان توسط عقارب درجه یک و دو بگونه وحشیانه در کانادا در سه سال اخیر،  به دلیل  آنچه " ناموس و بدنیا آوردن دختر " خوانده شده ،  از اندک نمونه هایی هستند که در گزارش های  مراکز دفاع از حقوق بشر و زنان در افغانستان در سالهای اخیر  دیده میشوند . اما آنچه مهم است این است که ،  اینها تنها معلومات رسمی اند که تا به حال نشر شده است .در همین میان گفته میشود که تعداد معلوماتی که بنا به دلایل نامعلوم به نشر نمیرسد و یا اصلآ  بدست مقامات نمیرسد ، به صدها مورد  میرسد .

منشآ این جنایات چیست و چرا در این اواخر افزایش یافته است ؟ در این رساله تلاش صورت میگیرد تا به این نکته بگونه اجمالی پاسخ ارایه شود .

بچه 18 ساله شده ، زن بگیر بریش !

این جمله عامیانه یکی از اساسی ترین مایه بد بختی خانواده ها در افغانستان بشمار میرود . این عمل ، به اصطلاح " زن دادن پسر بچه ها و شوهر دادن دختران "  در سنین کوچک ( مثلآ 15 تا 18 سالگی ) میتواند تا سبب ایجاد مشکلات گوناگونی از جمله مشکلات نا هماهنگی و عدم درک متقابل در خانواده ها گردد . زیرا طفلی که هنوز یک حرفی هم از الفبای زنده گی را نمیداند چطور میتواند تا خود را به مهمترین کانون زنده گی ( کانون خانواده ) عیار سازد؟  اگر منظور خانواده ها صرف پاسخ دادن به همسایه ها یا به اصطلاح " دوست و دشمن " باشد ، و به همین سبب هم در سنین خورد بچه ها را زن و دختران را شوهر میدهند ، باید بدانند که زمینه خوبی برای ایجاد درد سرهای بیشمار هم برای طفل شان و هم برای خود مهیا میسازند . چرا که ،هدف از  تشکیل خانواده تنها همبستر شدن ها نه ، بلکه ایجاد یک هماهنگی بین جامعه و اغاز یک زنده گی مشترک برای بقای جامعه  میباشد . در کل  اینکه ، ازدواج اطفال بخاطر سیالی بین فامیل ها و نبود تجربه کافی از زنده گی از از فاکتور های اساسی ایجاد مشکلات در خانواده و اجتماع میباشد .

خد یک بچه بته که در پیری بیغم شویم !

خدا بیغمت کند !

بلی، این یکی دیگر از نظریات کهنه از انسانهای کهنه است که گویا با داشتن یک پسر بچه زنده گی آنها در پیری تضمین خواهد شد . در حالیکه مثالهای زیادی وجود دارد که این امر همواره درست نیست . زیرا اگر این اصل همیشه صحییح میبود ، امروز خانه های سالمندان در جهان از انسانهای پیر پر نمیبود . اگر میگویید نه در افغانستان خانه سالمندان وجود ندارد ، پس کافیست شبی در شهر مزار شریف از کنار زیارت گاه روضه حضرت علی (ع) ، در کابل و هرات از یکی از مردیکار بازار ها  ، گذری کنید . آنوقت خواهید دید که ، تعداد زیادی از  سن کرده ها ، حتی آنانیکه چندین پسر جوان هم دارند در آنجاها خوابند ...

بلی ، این یک حقیقت تلخ است ،  اما متاسفانه تمامی اولاد های " بچه " اهل صالح نمیشوند . بر عکس ، یک دختر خانم میتواند صد چند ، حتی هزار مرتبه بیشتر از یک پسر ، به پدر ، مادر و خانواده خود پابند و متعهد باشد و  به آنها خدمت کند  .

پس این امر اشتباه است که ، وقتی انسانها صاحب اولاد های بچه ( پسر ) میشوند خوشحال شده اما وقتی خانمهایشان دختر بدنیا میارند ( که تقدیر الهی هم هست ) ناراحت و بعضآ هم درنده شده خانم خود را بقتل میرسانند . این کار چرا در افغانستان بیشتر است و چرا اصلآ این اندیشه وجود دارد که پسر و یا دختر بودن اطفال بدنیا آمده برای خوب و یا بد شدن آینده خانواده تآثیر میکند ؟ در قسمت بعد این موضوع را دنبال میکنیم .

پول پول پول ...

متاسفانه تعداد زیادی از مردم در افغانستان غریب و بیچاره اند و تعداد تمامی سرمایه داران در آن کشور یک فیصد از کل جمعیت را هم تشکیل نمیدهد . بنا بر آن ، با تاسف فراوان که از هر پنج نفر سه نفر در افغانستان  با مشکلات روحی ، که منشآ آن هم بی پولی هست،  دست و پنجه نرم میکنند . به همین سبب است که از هر عمل شان توقع در آمد دارند ( حتی از طفلی که هنوز بدنیا نیامده ) . بلی ، این یک قصه مفت نیست ، بعد از اینکه خانم حامله گردید ، ضعیف النفسانی که همه چیز را از دیگران توقع دارند در فکر این امر میباشند که یک طفلک " بچه " بدنیا آید و بعدآ او را پیش از آنکه  10 ساله شود  کمک نماید .

 وقتی هم که تما آرزو و خیالاتش به باد هوا رفت ، یعنی معلوم شد که طفلکی که قرار است بدنیا آید " دختر" بود ، خانم خودش دشمن درجه یک خودش میگردد و فکر میکند که خانمش اینکار را به قصد کرده و نمیخواهد به او کمک کند . بنآ میخواهد بلافاصله تولد طفلک اولی بدون وقفه وارد عمل شده شانس خود را بار دیگر امتحان نماید  وقتی اینکار برای بیشتر از سه بار یکسان بود ، دیگر آن مرد ( یا یک حیوان ناطق – این به تمام مردها اطلاق نمیگردد بل این اصطلاح را در این رساله به خاطر آنانی بکار برده ام که زن و فرزند خود را بخاطر بدنیا آوردن دختر و یا با سر پیچی از کوچکترین فرمانش بقتل رسانیده اند ) کاملآ دگر گون گردیده است . بلی ، متاسفانه این درست است و تعداد زیادی از واقعات قتل بر همین سبب بوده اند .

منشا اجتماعی مسله هم ریشه در این خصوص دارد که ، به نظر تعداد از جاهلان در افغانستان ، داشتن اولاد "بچه" یک افتخار است اما داشتن دختر نه !

این امر سبب شده است تا داشتن بیشتر از یک خانم نیز در افغانستان مروج گردد . تا جاییکه دیده شده ، تعداد زیادی از کسانی که دارای دو خانم هستند دلیل اصلی برای اینکار شان را نیز  نداشتن اولاد (یعنی پسر ) میگویند.

کشتن بخاطر سر پیچی از فرمان شوهران نیز ریشه در جهالت مردها دارد و از اینکه حتی نوشتن در آن مورد نیز مرا سخت ناراحت میکند ، به آن موضوع اصلآ داخل نمیشوم .

خلاصه اینکه ، اجتماع مثل افغانستان که با جنگهای بیشتر از چهار دهه ی هم از لحاظ روحی و فکری و هم  از لحاظ اجتماعی " خسته " شده اند شاید بتواند روزی با تمام این مشکلات ، از جمله جنایات علیه اطفال و خانمها فایق آید که ؛  فرهنگ خشونت از جامعه رخت بسته ، توجه بیشتری به تعلیم و تربیه ، حقوق بشر، ارزشهای اسلامی و  دیموکراسی ، عدالت اجتماعی ، فرهنگ دیگر پذیری و ارزشهای خانواده گی صورت گیرد .

به امید افغانستان عاری از خشونت !

پاسپورت : تعیین کننده ارزش شما در خارج از مرزها

پاسپورت : تعیین کننده ارزش شما در خارج از مرزها

سخی بهرامیان | پاریس ، فرانسه

21.01.2012

سخی بهرامیان ، موسس و مسول اروپایی نهاد بین المللی محصلین دانشگاه انقره  ( میسا ) و محصل روابط بین الملل و امنیت  در دانشگاه لاور سیلیسیا در لهستان میباشد .

در اوایل ماه جنوری امسال ( 2012 ) خواستم با استفاده از فرصت که رخصتی های دانشگاهی برایم مساعد ساخته بود از تعداد از کشورهای اروپایی " متمدن " دیدن نمایم .

در نخست این سفرم را با تعداد از دوستان پرتگالی ام که در لهستان با هم همصنفی بودیم تنظیم نمودم اما آنها در آخرین هفته نسبت یک سلسله مشکلات ( شاید مالی ) نخواستند تا در این سفر دو هفته ی با من همراه شوند . بنآ این سفر را با دوست دیگر ( افغان ) ، احسان لبیب آغاز نمودم .

در این نوشته ، به نکاتی اشاره میشود که گاه گاهی در جریان این سفر برای ما مشکل ساز بوده اند . بخاطری به این مشکلات اشاره میشود که ، این مشکلات در خارج از مرزها و بخصوص در اروپا  ، تعداد زیادی از هموطنان ما را ناراحت ساخته است و میسازد .

وطن

کلمه مقدسی است . هر انسان در هر گوشه از جهان که ساکن یک منطقه است ، میخواهد و حق آنرا هم دارند تا دارنده " وطن " باشند . یک بخشی از کره خاکی ما انسانهای ساکن در روی زمین ، برای ما ارزش اینرا دارد تا بخاطرش ( بخاطر آبادی و آرامی اش ) مجادله نماییم . جنگها و مبارزات توده و طیفهای مختلف  مردم جهان در گذشته ( و حال ) نشان دهنده این امر است که  قسمتی از کره زمین برای توده ای از مردم چیزی بیش از یک پارچه خاک است . زیرا آن بخش از زمین برای آنها ، تابیعت ، شخصیت حقوقی و امکان فخر ورزی میدهد . به همین لحاظ همواره وقتی سخن از وطن به میان میاید احساسات همواره یکسان و فخر آفرین است 

و اما افغانستان ، برای مردم و بالخصوص جوانان تا چه حدی " مایه فخر " است ؟

بلی ، این سوالی بود که تا آخرین لحظه از سفرم ( تا به حال ) مرا وادار مینمود تا بار بار از خود بپرسم که چرا این کشور به این اندازه " بیچاره و دربدر " شده است ؟

وقتی در میدانهای هوایی اروپا ، ماموران کنترول با دیدن " پاسپورت " تان ، لبخند و یا بگذارید راحت تر بنویسم ، پسخند میزنند ، این را بگونه خیلی واضع احساس میکنید که ما " افغانها " آن مقدار پولهای کمک شده در ده سال گذشته و ارزشهای منابع طبیعی ما را که ارزش آنها بالغ به میلیارد ها دالر است ، به کدام راها و چگونه مصرف کرده ایم . بنظرم هر انسانی در این جهان میتواند انواع بیشماری از مشکلات را تحمل نماید، اما تا جاییکه دیده شده است " هیچ " انسانی و حتی هیچ جانداری در این جهان " حقارت " را نمیپذیرد . آن لبخند ماموران مرزی در اروپا ، مرا آنقدر ناراحت ساخت که نزدیک بود بخاطر شان سفرم را در اولین فرصت ختم کنم . به هر حال ، در جریان این سفر به این موضوع مشخصآ واقف شدم که ، ما افغانها ( متاسفانه ) از نقطه نظر موجودیت حقوقی در جهان از یک تصویر خوبی برخوردار نیستیم . این تصویر ، هیچ ارتباطی با تاریخ پنج هزار ساله و شایان توجه ما ندارد . این موضوع را میپذیرم که ؛ همانگونه که دیگران برخوردارند ما نیز از یک تاریخ "عالی" برخورداریم. اما این در این قرن و در این دوره از زنده گی مشکل ما ( و من ) را حل نمی نماید . زیرا ، داشتن تاریخ عالی متاسفانه در چندین دهه گذشته ، که جهان در فکر ساختن اقتصاد و اجتماع خود بودند ، به ما کمک نکرده است تا دست از جنگ برداشته و حد اقل در فکر آینده اولاد های مان باشیم . و امروز ، با داشتن    این " تصویر" ( بدون شرح)  در هر جا با لبخند ( و پسخند ) دیگران مواجه شویم.

پاسپورت

این یک مدرکی است که شما را به عنوان یک شخص ( حقوقی ) در خارج از مرزهای کشور تان ارزش میدهد و یا هم از ارزش تان میکاهد .

به نسبت اینکه ، چه بودن این مدرک را همه میداند ، ارایه معلومات در این مورد را ضیاع وقت میدانم .

اما ، همانگونه که در قوانین ملی و بین المللی سریحآ بیان گردیده است ، این مدرک باید عاری از هر گونه مشکلات املایی و تخنیکی باشد . زیرا ، موجودیت هر گونه اشتباهی در این مدرک میتواند ادامه مسافرت شما را و آنهم شاید در حساسترین لحظه ها با مشکلات جدی مواجه سازد .

کسانیکه پاسپورت افغانی دارند ( بشمورل رییس جمهور کشور ، حامد کرزی ) بخوبی میدانند که ، نام و نام پدر و اگر مامور توزیع پاسپورت بخواهد ، تخلص در پاسپورت ، با دست و با قلم نوشته شده است . این خود ، نظر به تمام قوانین بین المللی قابل قبول نیست . زیرا ، گذشته از "بد نما " بودن آن ، اینکار زمینه را بشکل خوب آن برای قاچاقبران و یا دیگر خلاف کاران مساعد میسازد تا دست به قاچاق مواد مخدر و انسان بزنند .

گذشته از اینها ، به باور من تعداد زیادی از ماموران توزیع پاسپورت در افغانستان از موجودیت چیزی بنام        " اسم خانواده گی یا تخلص " آگاهی ندارند . زیرا ، آنها در جاییکه در صفحه پاسپورت " تخلص " نوشته است را با قلم خود خط زده بحای آن " نام پدر " مینویسند و اینکار را یک نو آوری میدانند . آنها اینکار را با وجود مخالفت من در حین نوشتن، به پاسپورت من هم انجام دادند . دلیل شان هم " تجربه کاری " بود و هست .

این نوشته را ختم نموده بودم که سفر رییس جمهور به ترکمنستان و اروپا آغاز شد ( 25 جنوری ) و خواستم چند نکته را در اخیر اضافه نمایم .

نظر به ارزش و اهمیت که شخصیت حقوقی روسای جمهور کشورها دارند ، تمامی آماده گی های سفر آنها ، چندین روز  قبل از سفر توسط دیپلوماتهای هر دو کشور بگونه کامل گرفته میشود . نمیدانم که آیا نام و تخلص جناب رییس جمهور ما هم در پاسپورت " افغانی " ایشان با دست و قلم نوشته شده است یا خیر اما اگر فرض کنیم که چنین باشد ، شاید دیپلوماتهای افغانی در اروپا باید زحمات زیادی کشیده باشند تا برای همکاران اروپایی شان بفهماند که ، شخصی که به کشور آنها سفر مینماید واقعآ " حامد کرزی " رییس جمهور افغانستان است .

و اما اگر نام و تخلص ایشان با کدام ماشین تایپ نوشته شده است ، لطف  نموده آدرس آن ماشین و اگر قیمت آن بالاتر از صد هزار دالر نباشد به وزارتهای داخله و امور خارجه هم بدهند تا ما مردم افغانستان هم مانند ایشان از این مشکلات رهایی یابیم. بنظرم ، نظر به پولهای که در حال حاضر در افغانستان در حال مصرف شدن است و در ده سال گذشته مصرف شد ، شاید خریداری آن ماشین آنقدر هم مشکل نباشد .

در اخیر ، اگر شخص رییس جمهور در این سفر با هیچ مشکلی مواجه نشده اند و تا سه روز دیگر هم نشوند ، تا چه اندازه قادر خواهند شد تا " تصویر " افغانها را در نظر اروپاییان " تغییر " دهد ؟

این ، شاید جدیترین مسولیت شخص اول کشور ، رییس جمهور ، در کل و تمام افغانهای مقیم اروپا و امریکا  در خصوص باشد تا نوع دید آنها را ( اروپاییان و امریکایی ها ) به افغانها و کلمه " افغان "  تغییر دهد . رییس جمهور کشور میتواند در جریان سفر شان به اروپا ضمن ملاقات های شان با مقامات ارشد دولتی ، با مردم خود و اروپایی ها هم ملاقاتهای "باز" داشته تلاش نماید تا تصویر" نیمه شکسته" ما افغانها در جهان را ترمیم نماید . اینکار رییس جمهور و تغییر نوع نوشتار نام و تخلص ما افغانها در صفحات پاسپورت ، تغییر بروکراسی کهنه و جابجایی سیستمهای مدرن و امروزی در ادارات دولتی ، توجه جدیتر به حقوق شهروندی در داخل و خارج از افغانستان و آغاز سپردن مسولیتهای بیشتر در تمام عرصه های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی  به نسل جوان میتواند تا چند سال دیگر ارزش حقوقی ما در خارج از مرزهای افغانستان را بالاتر برده تصویری بهتر ارایه کند .


افغانستان در جهان : از بن تا " بن "

افغانستان در جهان : از بن تا " بن " 

پیشرفت ها و چالشها 

سخی بهرامیان 

دانشگاه لاور سیلیسیا – لهستان 

07.12.2011 

به تاریخ پنجم دسمبر سال 2001 میلادی جهان در همین شهر" بن"  گرد هم آمد تا  کشوری در جنوب آسیا را با تمام امکانات دست داشته و امروزی شان کمک نمایند . بعد از این تصمیم نه تنها اینکه تنها با امکانات خود شان وارد صحنه گریدند بلکه میلیارد ها دالر را نیز به " افغانستانی " بعد از یازده سپتمبر کمک کردند .

امروز جهان ( یا حد اقل آنهاییکه توان کمک به افغانستان را دارند – بیشتر از 85 کشور جهان ) باز هم اینجا در شهر بن آلمان گرد هم آمدند تا به کار هایشان که در تاریخ سیاسی جهان کم نذیر بوده و هست نوع  " باز نگری " داشته باشند .

رییس جمهور حامد کرزی و زلمی رسول وزیر امور خارجه افغانستان  با دیگر مقامات افغانی مردم افغانستان را در این نشت " بین المللی " تمثیل میکردند . هر چند توقع میرفت که پاکستان نیز به عنوان کلیدی ترین همسایه افغانستان در این نشست حضور یابد اما نسبت آنچه که پاکستانی ها آنرا " اعتراض " نامیدند در این نشت حضور نیافتند .زیرا  دو هفته قبل نیروهای ناتو در یک حمله  هوایی به مناطق قبایلی پاکستان 24 تن از عساکر نیروی پاکستان را کشته بود .

بان کی مون  سر منشی سازمان ملل متحد ، وزراع  امور خارجه ایالات متحده  ؛ آلمان ، ترکیه و انگلستان  و سایر مقامات عالیرتبه کشورهای کمک کننده نیز در این نشت حضور داشتند .

رییس جمهور افغانستان در سخنان خود ضمن ابراز امتنان از حکومت های آلمان،ایالات متحده و جاپان و سایر کشورهای کمک کننده به افغانستان از " دستاوردهای " کشور در بخشهای آموزش ، صحت و امنیت  نیز یاد آور شد .

آقای کرزی ، نبود امنیت را هنوز هم یکی از چالشهای عمده سر راه پیشرفت مردم افغانستان خوانده بر ادامه گفتگوها با مخالفان مسلحه دولت همچنان تاکید کرد .

او در بخشی از سخنانش گفت : بزرگترین چالش ما که همه میدانید ناشی از ناامنی بوده که باعث از دست رفتن زندگی یک تعداد زیادی از مردم ما شده و مانع پیشرفت ما در ساحات بازسازی، اصلاحات، انکشاف و توسعه شده است. القاعده و سایر سازمان های تروریستی بدون شک شدیداً تضعیف شده است. اما ابعاد وسیع منطقوی تهدید تروریزم به فراموشی سپرده شده و مشکل پناه گاهای تروریستان در خارج از افغانستان همچنان ادامه دارد.     

در این نشست بین المللی که در حقیقت نوع گزارش دهی محسوب میشد ، رییس جمهور افغانستان تلاش نمود تا کمک های جامعه جهانی را حد اقل تا ده سال بعد از خروج کامل نیروهای خارجی در سال 2014 میلادی نیز با خود داشته باشد .

در همین حال ناظران بین المللی  بر این باورند که افغانستان تا سال 2025 همه ساله مبلغ 10 میلیارد دالر کمک های خارجی و الی ختم سال 2030 هم که قرار است نیروهای امنیتی افغانستان ( اردو و پولیس ملی ) الی سال 2015 به 342.000 هزار برسند به کمک های " تاکتیکی و آموزشی" نیاز مبرم دارد .

انفجارات ...

یک روز پس از کنفرانس مهم فرا منطقه ای در بن آلمان ، در روز دهم محرم الحرام ، در سه شهر بزرگ افغانستان ( کابل ، مزارشریف و قندهار ) انفجارهایی در بین عزاداران رخ داد که در مجموع حد اقل 60 تن در آن رویداد ها کشته شدند . در پی این حملات، رییس جمهور کرزی سفر دو روزه خود به انگلستان را لغو کرده به کابل آمد .

رییس جمهور کرزی گفت ؛ تا هنوز در چنین یک روز مهم دینی در افغانستان این چنین یک حادثه دیده نشده بود ، این عمل دشمنان مردم افغانستان را به شدت تقبیح میکنم .

بان کی مون ، سر منشی سازمان ملل متحد ، هیلری رودهام کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا و سایر مقامات عالیرتبه جهان به شمول مقامهای افغان نیز  این عمل را به شدت تقبیح کردند . 

با این همه افغانستان به کجا روان است ؟

با وجودیکه تعداد زیادی از مردم در افغانستان از وضعیت موجود در افغانستان همچنان راضی نیستند اما نظر به گزارشهایکه از طرف بعضی از رسانه های اروپایی نشر شده ، رییس جمهور کرزی در پی آنست تا با تغییر  آوردن در قانون اساسی افغانستان برای دوره و یا دوره های دیگر همچنان در قدرت باقی بماند . چیزیکه به آن مدل " پوتین – مدودف " در روسیه گفته شده است .

نظر به گزارشات،  آقای کرزی برای اینکار پروفیسور برهان الدین ربانی رییس جمهور پیشین و رییس شورای عالی صلح را بهترین گزینه میدانست تا قدرت را با وی  تقسیم نموده همچنان در ارگ باقی بماند .اما با مرگ استاد ربانی به نظر میرسد که اینکار نیز بی نتیجه مانده است .

در اخیر ، برای آینده های روشن افغانستان نو ، آزاد و دموکراتیک ،بنظرم  میتوان به یک چیز توصل شد تا از این بد بختی هایی موجود در تمام ابعاد اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی در افغانستان رهایی یافت .آن چیزی دیگر نخواهد بود بجز از اینکه، " نسل نو افغانستان" برای آینده های روشن کارهایی ارزنده داشته باشند . تعهد و اتحاد این نسل نیز میتواند برای نجات از فساد ، بی عدالتی ، بی باوری ها و عدم تحقق قانون در کشور نقطه پایان گذارد.  خلاصه اینکه ؛  همانگونه  خانم کلینتن وزیر امور خارجه ایالات متحده  دیروز در کنفرانس بن دوم در مورد افغانستان اظهار کرد ؛ افغانها باید کارهایی زیادی انجام دهند تا اینکه نشان داده شود میلیونها دالر کمک شده در افغانستان به هدر نرفته است .

حالا من میگویم ؛ افغانها باید کارهایی زیادی انجام دهند تا بتوانند در سالهای بعد در آن نوع کنفرانسها        " کمک گیرنده "  نه ، بلکه  " کمک کننده" باشند . در غیر صورت آن قروض هموار خواهد بود و جامعه جهانی به ما پول خواهند داد ؛  اما قسمیکه میدانید قانون دیون این است که پولهای گرفته شده باید روزی  دوباره پرداخته شود .حتی نه اینکه تنها اصل پول بل با مفاد آن .

آینده افغانستان و جوانان : نسلی که  تاریخ مینویسد

آینده افغانستان و جوانان : نسلی که  تاریخ مینویسد 

سخی بهرامیان 

روابط بین الدول ، دانشگاه لاور سیلیسیا – پولند

 

 افغانستان ، با وجودیکه  در مدت زمان سالهای گذشته جدیترین  خسارات را در تمامی عرصه های اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی  مواجه شده است اما  برای ما جوانان هنوز هم " عزیز " است .

در این رساله به نقش جوانان در آبادی  افغانستان نظریات اجمالی خواهیم داشت .

در بین دهه 65 تا 80 هجری شمسی که افغانستان به نوع شاهد مشکلات داخلی بود، نسلی که امروز " جوان " نامیده میشوند به دنیا آمد . این جوانان بدون شک از وضعیت که در آن زمان در افغانستان حاکم بود متاثر شده بودند . اما  بعد از سالهای 1380 شمسی و با سقوط رژیم طالبان توانستند وارد صحنه های متفاوت در کشور شوند

جوانان در هر  عرصه که  وارد عمل  شدند بسیار خوب درخشیده و دستاورد های عالی داشتند . به تعدادی از آن فعالیت ها نظر میندازیم .

آموزش و پرورش

یکی از عرصه هاییکه جوانان افغانستان موفقیت های چشمگیری در این عرصه داشته اند، آموزش و پرورش بوده است . در این مرحله میتوان از دست آوردهای جوانان افغان در مسابقات بین المللی ، افزایش تعداد متعلمین و محصلین افغانی در دانشگاه های جهان ، درخشش محصلین افغان در کشورهای امریکا ،اروپا، هند ، ترکیه و مصر و بلند رفتن میزان جوانان قبول شده افغانی در شرکت های بین المللی یاد آور شد . این جوانان نه تنها اینکه در این جاه خوب درخشیدند بل نظریه های اشتباهی که در مورد افغانستان در ذهن دیگران بود تغییر داده وظایف میهنی شان را نیز به عنوان سفیران صلح افغانستان در آن به خوبی انجام داده اند .

یکی دیگر  از مهمترین بخشهاییکه که در این عرصه شایان ذکر است ، بروز شعرا و نویسنده گان جوان افغان در چند سال اخیر میباشد .بگونه  مثال ولایت باستانی بلخ  در این عرصه دامنه خوبی برای رشد این تازه نهالان بوده است . ولایات هرات و کابل نیز در این عرصه فعالیتهای داشته است .

ورزش

این عرصه نیز طلایی ترین فرصت ها را برای جوانان افغان بهمراه داشته است . نایب قهرمانی روح الله نیکپا در مسابقات المپیک و قهرمانی های متعدد تیم کرکت افغانستان در آسیا و جهان، دست آورد های کلپ های بکسینگ و کاراته افغانستان و موفقیت های چشمگیر بانوان افغان در مسابقات والیبال وغیره  از اندک نمونه های موفقیت جوانان افغان در این عرصه میباشد . این عرصه که در ذات خود جوانان افغان را تشویق به کار بیشتر مینماید میتواند نام افغانستان را نیز در میدانهای بین المللی بالاتر برد .

اجتماعی و فرهنگ

تعداد انجمن هاییکه توسط جوانان  ساخته شده ،  در ده سال گذشته بیشتر از هر وقت دیگر در افغانستان بوده است . این انجمن ها که به منظور ارایه خدمات اجتماعی و هماهنگی کمک های بشری فعالیت داشته اند ، توانسته اند که کارهای ماندگاری را برای افغانستان داشته باشند . ایجاد مراکز ارتباط و معلومات جوانان هم در سطح مرکز و هم در سطح ولایات افغانستان که  در چوکات وزارت فرهنگ جمهوری اسلامی افغانستان فعالیت دارد، توانسته برای فعالیت های اجتماعی جوانان افغانستان زمینه های خوبی را نیز مساعد کند .مراکز دیگر اجتماعی که جوانان پیشگام ان بوده اند ، کتابخانه های شهری میباشد که در شهر های مزارشریف ، کابل و هرات فعالیتهای چشمگیری داشته است .

از جمله فعالیتهای دیگر فرهنگی جوانان ، میتوان به نکات زیادی اشاره نمود اما یکی از مهمترین آنها که در فوق نیز تذکر یافت، ایجاد مراکز فرهنگی ، برگزاری شب های  شعر و داستان  و دیگر فعالیت های میباشد که مسقیمآ توسط جوانان اداره و ارایه میگردد .

سیاست

و اما در عرصه سیاسی ، جوانان افغانستان در ده سال گذشته ، متاسفانه ، نتوانسته تا بر خلاف باور های سنتی جامعه افغانی عمل نموده سهم های ارزنده در این عرصه داشته باشند . زیرا ، افغانستان کشوری سنتی محسوب میشود که حق اظهار نظر برای جوانان به مراتب کمتر از " بزرگسالان" بوده است . منظورم از بزرگسالان همان کسانی اند که در دوره هاییکه افغانستان شاهد مشکلات بود، در تمامی عرصه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی صاحب نفوذ بوده و در حال حاضر هم هستند . بنآ، بلند شدن "صدای جوان" در آن دوره ها  کمی مشکل بنظر میرسید . اما امروز ، که افغانستان در یک مرحله گذار دموکراتیک قرار دارد ، این مشکلات نیز آهسته آهسته کمتر شده و جوانان افغان مانند هر شهروند دیگر میتوانند در تمای عرصه ها ، بخصوص سیاست فعالیت داشته باشند . یکی از نمونه های خوب این فعالیت ها را میتوان در پارلمان افغانستان مشاهده کرد . همانگونه که میدانیم اوسط سن نماینده گان در دور اول پارلمان افغانستان در بین 40 تا 50 بود اما در این دوره با راه یافتن چهره های جدید و جوان، این رقم به 30 تا 40 کاهش یافته است . این خود نشان دهنده آن است که در این مرحله حساس افغانستان، جوانان نیز میتوانند بشمول دیگر عرصه ها ، در تصمیمگیری های سیاسی کشور نیز شریک باشند .

تا چند سال دیگر ...

و اما تا چند سال دیگر، این ارقام فراز و فرود هایی زیادی خواهد داشت . جوانان ، که نسل نو افغانستان امروز اند میتوانند در تمامی این عرصه ها بیشتر / کمتر دیده شوند . حرکت ها و جنبشهایی که توشط آنها انجام میپذیرد باید منطقی ، عادلانه ، بر اساس میکانیزمهای دموکراتیک ، مردم سالاری و از همه مهتر همگانی باشد . این کشور که از اقوام مختلف تشکیل گرددیده نباید در آینده شاهد مشکلا تی شود که در گذشته های نه چندان دور شاهد بود . جوانان میتوانند در این پروسه به عنوان" سفیران صلح " عمل نموده گره گشای مشکلاتی باشند که در گذشته ها  ایجاد شده و یا در آینده ایجاد خواهد شد . این کار بدون شک که بدون علم و دانش مفید و امروزی امکان پذیر نخواهد بود . زیرا جهل ، بزرگترین دشمن بشریت ، میتواند تمامی پیوندهای گره خورده و دوستانه اقوام مختلف افغانستان را با کوچکترین حرکتی نابود سازد . جوانانی که" نه به یک قوم ، نه به یک زبان بلکه به افغانستان میاندیشند " در این کشور باید " قدر " شوند و اما آنانی که هنوز هم از پس خرافافات میگردند ، مانند تعداد از کسانی که حتی در جرگه مشوره دهی ملی دنبال خرافات همچون عددد 39 بودند  ، چه کاری میتوانند به این کشور بکنند ؟

به همین اساس هم ،  باید فرداهای روشن افغانستان را ، که ما از ته دل به آن باور داریم ، از امروز باید ساخت ، نوع حرکت برای این ساختن هم باید یکی از اولین برنامه های زنده گی هر افغان بخصوص جوانان  و بطور ویژه نسل امروزی افغانستان باشد . در غیر صورت تاریخ حق دارد که هر چه بخواهد در مورد ما بنویسد . 

مــــقام ولایــــــت و مــــــــــردم

مــــقام ولایــــــت و مــــــــــردم

"تجربیات ده سال"

سخی "بهرامیان"

دانشکده سیاست - روابط بین الدول - دانشگاه انقره - ترکیه

17.09.2011

   بعد از سال 2001 میلادی،افغانستان وارد عصر نوینی شده بود که به گفته کارشناسان مسایل جامعه شناسی ، "طلایی ترین فرصت"تاریخ معاصر خود را بدست آورد . هرچندی که نمیتوان آن فرصت های طلایی را با فرصتهایی که این سرزمین در گذشته های دور داشته مقایسه کرد ، اما باز هم این ده سال گذشته توانست مقدمه را برای نوسازی کشوری با سی  سال جنگ تشکیل دهد .

این ده سال برای مردم افغانستان تجربیات زیادی را در بخشهای : آذادی بیان ،دموکراسی،همزیستی،ارزشهای ملی،آموزش و پرورش و حکومت داری فراهم نمود ، که این خود یکی از "بزرگترین"دستاوردهای مردم و حکومت افغانستان در ده سال گذشته بود .

بدون شک تمامی این پیشرفت ها و کسب تجربیات بدون هماهنگی و کمک مستقیم مردم امکان پذیر نبوده است . جرگه های قومی ، شوراهای ولایتی ، مقام ولایت و دیگر سازمانهای حکومتی و غیر حکومتی در سرعت یافتن این روند بصورت عموم موثر بوده اند .

ثمره همین موثریت و فداکاری ها بود که افغانستان در ده سال گذشته چندین انتخابات ریاست جمهوری ، پارلمانی و شوراهای ولایتی را تجربه کرد . هر چندی که آن پروسه نیز عاری از اشتباهات نبود اما روند رسیدن به دموکراسی و حکومت داری در معاصرترین کشورهای جهان نیز در اوایل با این مشکلات مواجه بوده است .بنآ نباید در آن موضوع  بسیار زیاد بد بینانه قضاوت کرد .

یکی دیگر از منابع حکومت داری سالم و عامل پیشرفت افغانستان بعد از سال 2001 میلادی "مقام ولایات "افغانستان میباشد .در این نوشته به بر رسی این عامل پرداخته شده است .  

کشوری که به 34 واحد اداری (ولایت) تقسیم بندی گردیده با داشتن نفوس غیر متجانس و راه های صعب العبور نمیتوانست بدون رهبری منظم ، نو آوری و ابتکارات همه جانبه آن واحد ها ،  کار های زیر بنایی را انجام دهد .

در ده سال گذشته آن واحدها حکومت مرکزی را از واردات و صادرات گرفته تا زراعت و مالداری ، از آموزش و پرورش گرفته تا صحت عامه ،از مسله تامین امنیت گرفته تا قضاییه و حکومت داری نوین کمک نمود.   با وجودیکه همکاری تمام  واحدهای سی و چهار گانه برای حکومت مرکزی یکسان نبود اما با آن هم ،  دولت توانست با همکاری ولایت های مرکزی و کلیدی مانند  بلخ ،هرات ، کابل ، قندهار و جلال آباد پروژه های عام المنفعه خود را در کل افغانستان  تقریبآ عملی نماید .

حکومت جمهوری اسلامی افغانستان ، در ده سال گذشته ، توانست با همکاری  درست با همین ولایات، پروژه های ملی خود را به خوبی عملی نماید ، امنیت مرز های افغانستان را تامین نماید ، عواید گمرکات افغانستان را که یکی از منابع مهم عایداتی کشور محسوب میشود به شکل درست آن اداره نموده  مردم ولایات را در سهم گیری جریان های مهم و حیاتی کشور تشویق نماید و حتی با حکومت داری سالم در ولایات اعتبار بین المللی خود را نیز بالا ببرد . به عنوان مثال ، با حکمت داری سالم و درست ارگان  محلی مانند  ولایت بلخ در شهرک بندری حیرتان ، دولت توانست توجه دها سرمایه گذار خارجی ، بالخصوص سرمایه گزاران آسیای میانه را به تجارت در این کشور جلب و تجار ملی را نیز در تمام بخشهای تجارتی کمک های جدی نماید  .گذشته از آن، این ولایت که یکی ازمهمترین واحد اداری شمال افغانستان بشمار میرود در ده سال گذشته توانسته در دیگر عرصه های امنیتی ، آموزشی ،حکومت داری ، عدلی و قضایی و فرهنگی پیشگام دیگر ولایات باشد  .این پیشرفت ها تاثیرات مسقیم خود را بالای مردم نیز داشته اند .  به عنوان مثال ، باز سازی و نوسازی سرکها ، شفاخانه ها،مکاتب و مدارس که تعداد شان به دها میرسد در بلند  رفتن سطح تعلیمی ، اجتماعی و اقتصادی این ولایت موثر بوده است .  به این اساس گفته میتوانیم که ولایت بلخ در ده سال گذشته یکی از بهترین نمونه های حکومت داری محلی و سالم در سطح افغانستان بوده است .  

ولایات همچون هرات ، جلال آباد و کابل نیز نمونه های خوبی از پیشرفت و همکاری مردم با دولت اند . بگونه مثال ولایت باستانی هرات که دارای مرز های مشترک با کشورهای ایران و ترکمنستان میباشد نیز در رونق بخشیدن تجارت کشور حکومت مرکزی را از نزدیک کمک نموده است .

خلاصه اینکه ، کشوری  ویران ، در ده سال گذشته با ابتکارات جدی حکومت مرکزی و ارگانهای محلی (مقام ولایات) حرکتی را بسوی شگوفایی افغانستان  سوق داده است که میتواند تا اندازه ی روزنه امید برای مردم افغانستان باشد .اما  اگر حکومت مرکزی و ارگانهای محلی (ولایات) بخواهند که کارهای ماندگار داشته باشند باید آن حرکت در ده سال آینده "سریع تر " از ده سال گذشته باشد ، تا آنکه هم حکومت مرکزی و هم ولایات در کمترین وقت ممکن بتواند  بیشترین خدمات را به "مردم" انجام دهد .

این کار امکان پذیر نخواهد بود  بجز اینکه ، تمامی افراد این کشور با فداکاری ، تعهد و صداقت بخاطر نوسازی "افغانستان نو" تلاش های جدی نمایند . بدون تردید که باید رییس جمهور پیشگام این "حرکت ها " باشد ، اما هر فرد عادی این سرزمین نیز  به اندازه توان خویش مسول سرعت بخشیدن آن حرکت میباشد .

از ته دل

آنچه هست از ته دل ماست

 

نوشته های از سخی "بهرامیان"

دانشگاه انقره - ترکیه

شعری از نورالله "بهرامی"

اوغلم

 

اوغلم دینگله نصیحتمه غولاق سال

نامرد بولما دایم مردی میدان بول

 

گیجه گوندیز دینمان اوقیب علمنی

عالم بولیب دوشینگ توتیونجه سان بول

 

گپه دوشسنگ گرکلی سن هر زمان

اویله خلقلر بیرلن بیر دلی و جان بول

 

خدا نی بیر بیل و ظالم بولاما

بیچاره مظلومه همیشه یان بول

 

علم آلیپ خدمت ایله گیل خلقه

امیدم شول خلق ایچنده عیان بول

 

"بهرامی"دیر اوغلم شول تماع بیرلن

ایکلادیم ایلنگه گیرکلی سان بول

 

مزار شریف

15.05.1387

 

 

سخی بهرامیان

بنام خداوند بخشاینده و مهربان

بخشی از زنده گی سخی بهرامیان به هدف آشنایی با دوستان به نشر میرسد .

سلام دوستان !

من غلام سخی بهرامیان هستم . در دوم نومبر سال 1989 در یک خانواده متوسط در شهر زیبایی مزارشریف متولد گردیده ام -  ما با   پدر بزرگوار – مادر مهربان همراه 9 تن از برادرن وخواهرانم در شهر مزارشریف یکجا  زنده گی میکنیم .

درسال 1995 درست درزمانی که در  افغانستان جنگ های داخلی ادامه داشت در میان صداهای توپ وتفنگ وارد مکتب ابتداییه نوبهار در کارته نوشاد دوم شهر مزارشریف گردیدم .الی صنف پنجم در آن مکتب آموزش دیدم اما نسبت مساعد نبودن شرایط مجبورشدم تا برای مدتی از آموزش و پرورش دور باشم (که دراین مدت نخست مصروف آموزش بعدآ هم تدریس لسان انگلیسی در شهر مزارشریف بودم ) اما بعد ازسقوط حکومت طالبان در افغانستان با یک امتحان تسبیت  سویه  ابتدا به حیث متعلم صنف ششم  وارد مکتبی در مزارشریف شامل گردیدم  بعد از آن با سپری نمودن مراحلی به عنوان متعلم صنف هفتم وارد لیسه مخدوم قلی فراغی در ولسوالی قرقین ولایت جوزجان گردیدم  و بعدآ هم طی یک امتحان تسبیت سویه ویژه به عنوان متعلم صنف هشتم در لیسه عالی بین المللی افغان ترک در شهر مزارشریف شامل شدم  .

مجرد وبه زبانهای ترکمنی – ازبکی – دری – ترکی و انگلیسی آشنایی کامل دارم . زبانهای پشتو – هندی و  اردو  را نیز به قدر ضرورت بلد هستم . 

از مطالعه تاریخ و زنده گی نامه بزرگان سیاسی جهان لذت خاص میبرم .

با تماشای سریال و فلم های چون بیست و چهار- لوست  و پرایسن بریک  احساس عجیبی پیدا میکنم .

تماشاه طبیعت و دامنه  های کوه ها را دوست دارم .

سیاحت کشور های جهان از جمله ذوق های خاصم محسوب میشود .

اگر لازم باشد که ازفعالیت خویش بگویم باید از سال 2004 میلادی شروع کرد چون :

در سال 2004 با رادیو محلی رابعه بلخی همکاری خود را به عنوان گزارشگر و خبرنگار اماتور شروع نمودم .

 و در سال 2005 با اشتراک در چند سیمینار آموزشی  در کابل مرکز افغانستان نکته های از مسلک ژورنالیسم آموختم که در حقیقت یک  آغاز نو برای من بود   .بخاطر اینکه برای خواننده گان محترم خسته کننده تمام نگردد چند نکته مهم از فعالیت های خویش را به اساس سال در ذیل یاد آور میشوم .

در میان سالهای  ۲۰۰۴   تا  ۲۰۱۱   با  ارگان های ذیل نیز  همکاری داشتم :

موسس و نخستین مسول انجمن بین المللی محصلین –ملکیه- دانشگاه بین المللی انقره –ترکیه .

موسس - بنیان گذار ونخستین مسول  موسسه تبلیغاتی گلوبل گروپ در افغانستان

موسس و مسول سایت سیاسی – اجتماعی " من یک آرزو دارم".

عضو بخش جوانان سازمان ملل متحد – ترکیه .

موسس و هماهنگ کننده برنامه سیاسی اجتماعی نسل نوین ( برنامه مذکور در آینده نزدیک به فعالیت های خود آغاز خواهد کرد ) .

موسس و هماهنگ کننده برنامه اجتماعی "صلح در خاور میان"

موسس و رهبری کننده حرکت اجتماعی " اجتماع محصلین خارج از کشور افغانستان"

موسس و رهبری کننده حرکت اجتماعی "نسل نوین روابط بین الدول"

موسس و رهبری کننده حرکت اجتماعی " زنده گی در جهان نو "

گزارشگر ویژه محلی برای رادیو رابعه بلخی.

گوینده و گرداننده برنامه  های متفاوت خبری در رسانه فوق.

مسول ارتباطات و بازاریابی برای مدت 3 سال در شبکه رادیو رابعه بلخی .

اشتراک در سیمینار بین المللی مولانا جلاالدین بلخی در سال جهانی مولانا در ترکیه  که دراین سیمینار  منحیث یکی از دو جوان انتخاب شده از افغانستان اشتراک نموده بودم (2007 قونیه)

اشتراک در مسابقات بین المللی زبان ترکی در بخش سخنرانی در سال 2008 در ترکیه.

کسب لقب یکی از هفت بهترین متعلم دنیا از سوی اساتید بین المللی از ترکیه سال 2008

کسب جایزه ویژه نوبل (ترکی) که از میان 550 تن از متعلمین جهان به هفت تن داده میشد

کسب مدال نقره در بخش سخنرنی در الیمپیادهای جهانی لسان  ازمیان 550 تن از متعلمین که از   110کشور  جهان جمع شده بودند -2008  - انقره –ترکیه.

کسب مدال برونز در بخش معلومات عمومی از مسابقات جهانی لسان از ترکیه (ازمیان 110 کشور اشتراک کننده ).

اشتراک در سمینار تجارت و مدیریت در کابل مرکز افغانستان و کسب عنوان یکی از 7 بهترین اشتراک کننده سیمینار مذکور .

اشتراک در ده ها سیمینار ملی در سطح ولایات افغانستان .

کسب تقدیر نامه ویژه  از طرف مرکز ارتباط و معلومت جوانان ریاست اطلاعات وکلتور  و وزارت اطلاعات و کلتور جمهوری اسلامی افغانستان .

کسب عنوان " جوان مبتکر بلخ" در سال 2008 در ولایت بلخ .

کسب تقدیر نامه از سوی استاد عطا محمد نور والی ولایت بلخ.

نوشته ده ها مقاله به زبانهای دری –ترکمنی –ترکی و انگلیسی.  همچنان نویسنده مقاله مشهور "مارا سرافکنده نکید " خدمت رییس جمهور آینده افغانستان که در رسانه های افغانستان به چاپ رسیده است .

نماینده خاص بورسهای تحصیلی کشور های هندوستان – آسترالیا – زیلاند جدید  و بعضی از کشور های اروپایی موسسه تحصیلاتی زلاند در صفحات شمال افغانستان .

در حال حاضر مصروف کسب دانش در بخش سیاست -  رشته ارتباطات بین الدول در جمهوری ترکیه میباشم و انشا الله در آینده نیز برای کشور عزیز ما افغانستان و جهان  هر آنچه که از دست ما بیاید انجام خواهیم  داد .

ارتباط با ما :

ترکیه

تلفن همراه :00905548629441

   Sakhi.bahramiyan@yahoo/hotmail

www.sakhibahramiyan.blogfa.comوبسایت :

با سپاس نهایت فراوان      

دوست شما – سخی بهرامیان

 

ای افغانستان

ای وطن !

چی جایی هستی !

دیوانه گانت میرسه

هر روزه میسازن ترا

هر روز میبازند ترا

 

من هم جوانم ای وطن

گر روزی صاحب دفتر شوم !

رشوت نگیرم از کسی ؟

تاکی توانم "اکه سی "

ای وطن

رسوا شدی رسوا شدیم

بی راه شدی بی راه شدیم

گفتند نمانیش "افغان"است

دیدیم که خوب رسوا شدیم

 

بورو دیگه هر چی که شد !

دستیش خلاص تا آسمان

کاریته کو - ده غمیش نشو

قصه های مفت شده لا لو

 

ای شعر سفید مه

درد دلم همیس دیگه

چطور کنم که نمیشه

اینه ای هم ...شعر میگه

 

سخی "بهرامیان" ۰۹/۰۹/۲۰۱۱  - انقره - ترکیه

 

خروج خارجیها از افغانستان؛ داستانی که تکرار می‌شود؟

داوود ناجی
به روز شده:  15:18 گرينويچ - 17 ژوئيه 2011

خروج آمریکا از افغانستان روز چهار شنبه با خروج نخستین واحد نیروهای آمریکایی از کابل و پروان، کلید خورد

در پانزدهم فوریه ۱۹۸۹ ژنرال گروموف که فرماندهی نیروهای شوروی سابق را در افغانستان بعهده داشت، آخرین رزمنده ارتش سرخ بود که بعد از ۱۰ سال حضور این نیروها در افغانستان پا از خاک این کشور بیرون کشید.

در کتابهای زیادی نقل شده است که او هنگامی که خاک افغانستان را ترک می کرد، لحظه ای روی پل دوستی بر فراز رودخانه آمو ایستاد و رو به افغانستان کرد، زیر لب چیزهایی گفت که هیچگاه شخص دیگری نفهمید و ثبت تاریخ هم نشد.

در سیزدهم ژوئیه ۲۰۱۱ نخستین کاروان نیروهای آمریکایی افغانستان را ترک کردند به این ترتیب خروج آمریکا از افغانستان نیز در روز چهارشنبه سیزدهم ۲۰۱۱ کلید خورد.

بین خروج کامل ارتش سرخ و حالا آغاز خروج آمریکا از افغانستان، ۲۲ سال فاصله است. ۲۲ سال در عمر یک ملت چیز زیادی نیست. یک چشم بهم زدن است، انگار همین دیروز بود. هر افغانی که حداقل ۳۰ سال داشته باشد، حالا شاهد خروج یک ابر قدرت دیگر از افغانستان است.

"اگر برنامه خروج که حالا آغاز شده است، طالبان را به پیروزی از راه جنگ امیدوار‌تر کند و جنگ ادامه یابد، احتمال اینکه داستان پس از خروج شوروی‌ها در افغانستان تکرار شود، خیلی بعید نیست."

ارتش سرخ بعد از ۱۰ سال حضور در افغانستان، بطور کامل از این کشور خارج شدند؛ نیروهای آمریکایی بعد از ۱۰ سال خروج را آغاز کرده‌اند.

بقیه داستان هم تکرار خواهد شد؟

حالا سوال اساسی ماجرای بعد از خروج و قصه دولتی است که میراث‌دار حضور نظامی غرب در افغانستان خواهد شد. آیا بقیه سناریو نیز تکراری خواهد بود؟ یعنی دولت کنونی به سرنوشت دولت کابل بعد از خروج شوروی گرفتار خواهد شد؟

افغانها به یاد دارند که در افغانستان آن روز و ایضا در سطح بین المللی، خروج شوروی از افغانستان شکست این نیروها تلقی شد، هرچند دولت کابل در آن زمان هرگز آن را شکست تلقی نکرد و مانند دولت کنونی مدعی شد که حالا دولت قادر است از خود، "انقلاب" و " خلق" دفاع کند و بنابر این نیازی به حضور بیشتر شوروی نیست.

دولت برای خروج نیروهای شوروی مراسم رسمی گرفت، شاگردان مدارس مزار را به شهرک بندری حیرتان بردند تا برای سربازان شوروی سرود بخوانند، بر تانکهای آنان گل بپاشند و از حمایت ۱۰ ساله‌شان از انقلاب و انقلابیون افغانستان تشکر کنند.

اما حس عمومی چیز دیگری بود، هرکسی در نهان چاره‌‍ای می اندیشید و به فکر ساحل امنی بود تا از طوفانی که در راه است جان سالم بدر برد.

ارتش سرخ در ششم جدی/ دی ۱۳۵۶ خورشیدی وارد افغانستان شدند

پس از خروج روسها، دولت کابل بیشتر بر مذاکره و مصالحه پای فشرد، نام حزب دموکراتیک خلق، به حزب وطن تغییر کرد، پست نخست وزیری به یک فرد غیر حزبی سپرده شد، هیات های مذاکره به سوی گروه‌های مجاهدین گسیل شد، با فرماندهان رده دوم و سوم تماس گرفته شد و به آنها پول داده شد و وعده مقام. اما هر قدر دولت بر مصالحه پای فشرد، مجاهدین صلح طلبی دولت را نشانه ضعف تلقی کرده بیشتر به فتح کابل اندیشیدند و به سقوط قهرآمیز نظام.

شوروی ها برای دولت کابل، هزاران نفر کارمند متخصص که معتقد به نظام بودند، به جا گذاشته بود، ارتش تا به دندان مسلح به میراث گذاشته بود که دهها بمب افکن نوع میگ ۲۷ و سوهو (سوخو)، داشت. تانکهای مدرن و نفربر‌های نظامی تیزرو با نزدیک به ۲۰۰ هزار سرباز.

"شکی نیست که میزان موفقیت یا عدم موفقیت دولت افغانستان به همین سه سالی باقی مانده ای گره خورده که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان باقی مانده است."

اما رهبران مجاهدین که ذهن عوام و مردم روستایی را در اختیار داشتند پاسخ همه اینها را به یک استدلال ساده دو جمله ای می‌دادند، می‌گفتند شوروی که آنقدر قدرتمند بود، بالاخره از ما شکست خورد دولت کابل چه باشد.

'خدا عاقبت را بخیر کند'

۲۲ سال بعد صحنه ها در بعضی از موارد آنقدر شبیه هم هستند که انگار نه افغانستان یک پدیده واقعی است و نه اتفاقهایی که در این کشور افتاده است؛ انگار داری فیلم تخیلی را برای بار دوم می‌بینی، مردم عادی اکثرا خود را به پایان بازی عالم و آگاه می‌دانند، و با جملات چند پهلو و معنی‌دار "خدا عاقبت را به خیر کند". نگرانی شان را از تکرار پایان مشابه، اظهار می‌کنند.

اما سیاستمداران و تحلیلگران علی رغم همه تشابهات هنوز اگر مگر‌هایی را مطرح می کنند. این جماعت به تفاوت هایی امیدوارند که اگر درست درک شوند، پایان دولت کنونی را از فرجام دولت دکتر نجیب الله متفاوت خواهد کرد.

حمایت آمریکا و غرب

تحلیلگران و سیاستمداران معتقدند که دولت دکتر نجیب الله را حمایت های بی دریغ و تبلیغات گسترده غرب و پول بی حساب شیوخ عرب از پای انداخت اما این بار حمایت غرب با دولت افغانستان است. از سوی دیگر روند خروج نیروهای آمریکایی و ناتو قرار است یک روند طولانی مدت باشد، روندی که از نیمه ۲۰۱۱ شروع شده و قرار است تا ۲۰۱۴ کامل شود و در این مدت دولت افغانستان زمان کافی دارد تا ضعف‌هایش را جبران کند.

ارتش سرخ پس از ده سال حضور نظامی در بیست و پنجم فوریه ۱۹۸۹ افغانستان را بطور کامل ترک کردند

مساله دوم امید سیاستمداران و تحلیلگران افغان به امضای سند همکاریهای استراتژیک و بلند مدتی است که قرار است بین آمریکا و افغانستان امضا شود، سندی که به گفته بعضی از مقامهای دو کشور ایجاد چند پایگاه دائمی آمریکا در خاک افغانستان از محورهای مهم آن است.

امید به تعهد بلند مدت آمریکا

اما با همه اینها شکی نیست که میزان موفقیت یا عدم موفقیت دولت افغانستان به همین سه سالی باقی مانده‌ای گره خورده که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان باقی مانده است. اگر مذاکره و مصالحه با طالبان قبل از خروج کامل نیروهای خارجی به "قطع جنگ" منجر شود می توان امیدوار بود که افغانستان راهی را که 10 سال پیش با یورش نیروهای ائتلاف بین المللی ضد تروریسم در پیش گرفت، می تواند آرام آرام ادامه دهد.

اما اگر برنامه خروج که حالا آغاز شده است، طالبان را به پیروزی از راه جنگ امیدوارتر کند و جنگ ادامه یابد، احتمال اینکه داستان پس از خروج شوروی ها در افغانستان تکرار شود، خیلی بعید نیست.

بسیاری از افغانها از این می‌ترسند که آمریکا و غرب در نهایت به این قانع شوند که طالبان به آنها و آنها به طالبان کاری نداشته باشند، طالبان از القاعده فاصله بگیرند به کشورهای غربی و آمریکا حمله نکنند اما اینکه در افغانستان چه می کنند ربطی به آنها ندارد.

خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان قرار است تا سال ۲۰۱۴ کامل شود

چه کسی فکر می‌کرد آمریکا و غرب که این همه از مجاهدین حمایت کرده بود، آنها و در کل افغانستان پس از خروج نیروهای شوروی و سقوط دولت نجیب الله را فراموش کند.

حالا سوال اصلی این است که آیا با توجه به بحران اقتصادی و مالی که دامن گیر آمریکا و غرب شده است اگر از بابت موی دماغ نشدن طالبان برای آمریکا و غرب مطمئن شوند، فراموش کردن افغانستان برای سیاستمداران آمریکا و غرب کار دشواری است؟

نقشه:مناطقی که مسئولیت امنیت آن به افغانها واگذار شد

برای خواندن توضیح مربوط به شهر روی نام ها کلیک کنید.

مزار شريفهراتباميانکابللغمانپنجشيرمهترلاملشگرگاه

مزار شریف

مزار شریف از شهرهای مهم در شمال افغانستان و مرکز ولایت بلخ است. این ولایت به خاطر نزدیکی به مرز چین و خاک جمهوری های آسیای میانه، وضعیت اقتصادی نسبتا خوبی دارد. برق ولایت بلخ از ازبکستان تامین می شود و شهر بندری در ساحل رودخانه مرزی حیرتان در خاک ازبکستان، یکی از گذرگاههای تجاری و از نقاط اصلی ورود کالا به ولایت بلخ است.

جمعیت ولایت بلخ حدود یک میلیون نفر است و بخشی از این جمعیت اهالی نقاط دیگر افغانستان هستند که در جستجوی کار به این ولایت مهاجرت کرده اند.

در ایام مذهبی و همچنین روز نوروز، هزاران نفر از زائران برای زیارت آرامگاه و مسجد بزرگ مزار شریف که منسوب حضرت علی امام اول شیعیان و خلیفه چهارم اسلام است، به این شهر می آیند.

شهر مزار شریف در مجموع امن و باثبات تلقی می شود. ولی در ماه آوریل در واکنش به خبر سوزاندن قرآن در آمریکا، یک جمعیت خشمگین به دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد در این شهر حمله کرد که طی آن چندین نفر کشته شدند.

مسئولیت امنیت ولایت بلخ زیر نظر فرماندهی شمال نیروهای ایساف – ناتو است که فرماندهی آن با ارتش آلمان است. حدود دو هزار و ۵۰۰ نفر از نیروهای ارتش آلمان در شهر مزار شریف مستقر هستند، این حدود نیمی از تمامی نیروهای آلمانی مستقر در خاک افغانستان است.

هرات

ولایت هرات با دو کشور ایران و ترکمنستان هم مرز است و یکی از امن ترین مناطق افغانستان است.

ولایت هرات از نظر مواد معدنی بسیار غنی است، از جمله ذخایر گاز، نفت و مس. این منابع نیروی محرکه توسعه اقتصادی و بازسازی در این منطقه بوده اند. یک شهرک صنعتی که در سالهای اخیر در جنوب شهر هرات تاسیس شده هم اکنون بیش از ۳۰۰ کارخانه دارد و بیش از ۳۰ هزار کارگر در این مراکز صنعتی مشغول کار هستند.

ثبات و امنیت نسبی ولایت هرات باعث جلب سرمایه به این منطقه شده و اکنون یکی از پیشرفته ترین و صنعتی ترین مناطق افغانستان است. این وضعیت در عین حال باعث شده که جمعیت این منطقه به شکل چشمگیری افزایش یافته و تعداد کثیری از پناهجویان از ایران به این شهر بازگشته‌اند. جمعیت ساکن ولایت هرات اکنون به یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر رسیده است.

شهر هرات دروازه افغانستان به سوی ایران است و از محل اخذ تعرفه های گمرکی درآمد زیادی کسب می‌کند. در عین حال در طول تاریخ این منطقه استراتژیک همواره منبعی برای بروز اختلاف و درگیری بوده است.

چند ماه پیش به دنبال قطع صدور بنزین از سوی ایران، بهای این محصول به شدت افزایش یافت . این مسئله باعث شد که بسیاری از اهالی این منطقه دولت ایران را به دخالت و اعمال نفوذ در اوضاع داخلی ولایت هرات متهم کنند.

در ماه مه بر اثر یک حمله انتحاری و حمله شورشیان در شهر هرات پنج نفر کشته شدند. وقوع این حملات خشونت آمیز در شهری که معمولا آرام و امن بوده است، مردم را به شدت متعجب کرد و این سئوال را به ذهن همه آورد که اگر نیروهای نظامی خارجی بروند چه آینده‌ای در انتظار ولایت هرات خواهد بود.

مسئولیت امنیت منطقه هرات زیر نظر فرماندهی غرب نیروهای ایساف- ناتو است که فرماندهی آن با ارتش ایتالیاست. حدود شش هزارو ۵۰۰ نفر از نیروهای ارتش ایتالیا در منطقه هرات مستقراند.

بامیان

شهر بامیان مرکز ولایت تاریخی بامیان، در دره‌ای در میان سلسله کوه های هندوکش و بابا واقع شده که بخشی از جاده ابریشم قدیم از آن می گذشته و شاهدی بر تاریخ هزاران ساله آن است. بامیان با قریب ۶۰۰ هزار نفر جمعیت مرکز هزاره جات یا سرزمین هزاره هاست، قومی بیشتر در مرکز افغانستان سکونت دارند.

در کوهستانهای نزدیک بامیان یک صومعه بودائی و دو مجسمه عظیم الجثه بودا قرار داشتند که قدمت آنها به قرن چهارم و پنجم میلادی باز می گردد. این بناها در سال ۲۰۰۱ توسط طالبان تخریب شدند. در غرب شهر بامیان بند (سد) امیر قرار دارد، منطقه‌ای که به خاطر دریاچه‌های آبی رنگ و کوهستانهایش شهرت فراوانی دارد.

همه این ویژگی ها به اضافه امنیت و ثباتی که در بامیان حاکم بوده است قاعدتا می‌بایست بامیان را به یک مقصد گردشگری بدل می کرد اما نگرانی در مورد امنیت راه های منتهی به بامیان باعث شده که مسافران و گردشگران اندکی به این منطقه بیایند و بنابر این اقتصاد منطقه بسیارعقب مانده است. بسیاری از مردم منطقه بامیان هنوز در فقر شدید زندگی می کنند و اکثریت آنها به برق دسترسی ندارند.

بامیان در ده سال گذشته شاهد حتی یک مورد خشونت نیز نبوده است مسئولیت امنیت در منطقه بامیان زیر نظر فرماندهی شرقی نیروهای مشترک ناتو- ایساف است که فرماندهی آن با ارتش آمریکاست. در عین حال یک واحد از نظامیان نیوزلند شامل حدود ۲۶۰ نفر پرسنل، در این منطقه مستقر هستند.

کابل

زمان تحویل مسئولیت امنیتی این منطقه هنوز مشخص نشده است.

کابل پایتخت افغانستان که به شدت از آن محافظت می شود، نقش مرکز عصب و کنترل بسیاری از فعالیت ها را در این کشور برعهده دارد. شهر کابل محل استقرار ده‌ها سفارتخانه و نمایندگی‌های دیپلماتیک کشورهای جهان و در عین حال محل استقرار سرفرماندهی نیروهای ایساف است.

با وجود اقدامات امنیتی شدید در تمام طول شبانه روز، بمبگذاران انتحاری طالبان توانسته اند به داخل این شهر نفوذ کرده و عملیات خود را انجام دهند. با این همه کابل جز مناطق نسبتا آرام افغانستان به شمار می‌رود.

در ۱۰ سال گذشته خیابانها و زیر ساخت های ویران شهر کابل تا حدود زیادی بازسازی شده و به دلیل آرامش و امنیت نسبی در این شهر و کمک‌های مالی خارجی، تجارت و فعالیت‌های اقتصادی در کابل رونق دارد.

ساختمان‌های جدید، مراکز خرید شیک به سبک کشورهای غربی، دهها باشگاه عروسی پر زرق و برق و رفت و آمد اتومبیل های آخرین مدل در سطح شهر همه نمادهایی از کابل جدید هستند که توجه هر مسافری را به خود جلب می کند.

اما این فقط یک روی سکه است، روی دیگر سکه بسیار تیره و تار است.

بسیاری از ساکنان کابل هنوز در فقر مطلق زندگی می کنند و دولت افغانستان و جامعه بین‌المللی را متهم می کنند که پس از گذشت این همه سال هنوز نتوانسته اند سرویس و خدمات اولیه شهری را برای مردم کابل تامین کنند.

احتمال یک آینده بهتر، حداقل برای این بخش از مردم افغانستان، چندان مطمئن به نظر نمی رسد. بسیاری می گویند که اگر دولت افغانستان نتواند به طور جدی با فساد مالی و اداری مبارزه کند کاستن از شکاف عمیق و روبه افزایش بین فقیران و ثروتمندان در این کشور جنگ زده بسیار دشوار خواهد بود.

جمعیت ولایت کابل اکنون به سه میلیون و ۵۰۰ هزار نفر رسیده است.

مسئولیت امنیت این منطقه زیر نظر فرماندهی مرکزی ایساف – ناتو است که ارتش ترکیه فرماندهی آن را برعهده دارد. حدود ۹ هزار نفر از سربازان ارتش ترکیه در این منطقه مستقر هستند.

پنجشیر

پنجشیر در شمال کابل واقع شده و در سال ۲۰۰۴ به عنوان یک ولایت جداگانه به رسمیت شناخته شد.

طبیعت این منطقه بسیار سرکش، با دره های عمیق و پرپیچ و خم و کوهستانهای سر به فلک کشیده است. این وضعیت طبیعی، پنجشیر را به یک منطقه صعب العبور و از نظر نظامی بسیار مستحکم بدل کرده است. در دهه ی ۱۹۸۰ دره پنجشیر یکی از مراکز اصلی مقاومت در برابر نیروهای شوروی بود.

پنجشیر در عین حال زادگاه و محل استقرار نیروهای یکی از فرماندهان معروف مجاهدین یعنی احمد شاه مسعود است که پس ازخروج ارتش شوروی و آغاز جنگ های داخل افغانستان جز رهبران اصلی جبهه مخالف طالبان بود.

اقتصاد ولایت پنجشیر به کشاورزی وابسته است. رودخانه پنجشیر که از دره‌های این منطقه عبور کرده و سپس به سمت نواحی شرقی افغانستان می رود ظرفیت های لازم برای تولید برق را دارد.

پنجشیر به عنوان یکی از امن ترین مناطق افغانستان شناخته می شود و به خاطر طبیعت زیبا و تابستانهای خنک آن، یکی از نقاط پرطرفدار برای مسافران و گردشگران کابلی است. جمعیت ولایت پنجشیر حدود ۱۴۰ هزار نفر است.

مسئولیت امنیت این منطقه زیر نظر فرماندهی شرق نیروهای ایساف – ناتو است که فرماندهی آن با ارتش آمریکاست.

مهترلام

مهترلام دومین شهر بزرگ در نواحی شرقی افغانستان و مرکز ولایت لغمان است. این شهر در دره‌ای واقع شده که محل عبور دو رودخانه علیشینگ و علینگار است و به همین خاطر این دره و نواحی اطراف شهر مهترلام همیشه سرسبز است. این رودخانه ها شریان حیات یکی از گرم ترین شهرهای افغانستان اند.

اقتصاد این منطقه به کشاورزی وابسته است و به خاطر آب و هوای آن محصولات کشاورزی در چهار فصل برداشت می شوند. قرار داشتن شهر مهترلام در حد فاصل کابل در غرب و جلال آباد در شرق، این امکان را فراهم کرده که کشاورزان این منطقه محصولات خود را به طور روزانه در بازارهای این دو شهر عرضه کنند.

نام این شهر از مقبره مهترلام بابا گرفته شده که جز اماکن مقدس به شمار می آید و مردم از سراسر افغانستان به زیارت آن می روند.

مهترلام به نسبت سایر مناطق افغانستان تقریبا امن تر است ولی هر سال چندین مورد از حملات شورشیان در این شهر نیز اتفاق افتاده است. در سال ۲۰۱۰ در جریان یک حمله انتحاری، عبدالله لقمانی معاون امنیت و اطلاعات ولایت لغمان کشته شد که ضربه بزرگی برای امنیت منطقه بود.

جمعیت کل ولایت لغمان کمی بیشتر از ۴۰۰ هزار نفر است .

مسئولیت امنیت در منطقه لغمان زیر نظر فرماندهی شرقی نیروهای ایساف- ناتو است که فرماندهی آن با ارتش آمریکاست.

لشگرگاه

لشکرگاه مرکز ولایت نا آرام هلمند است. این شهر در میان دو رودخانه هلمند و ارغنداب واقع شده است. شهری است سرسبز با باغهای میوه فراوان. انار هلمند شهرت زیادی دارد.

اقتصاد این منطقه به طور سنتی به کشاورزی و تولید میوه متکی است ولی در سالهای اخیر کشت خشخاش به یکی از منابع درآمد مهم کشاورزان منطقه بدل شده است.بزرگراه اصلی که شهر کابل را به جنوب افغانستان وصل می کند از لشکرگاه عبور می کند.

لشکرگاه یکی از ناامن ترین و خطرناک ترین شهرهای افغانستان است اما از سال گذشته و اعزام نیروهای آمریکایی و پیشرفت عملیات تهاجمی در جنوب افغانستان، این شهر آرام تر شده است. البته ناامنی و حملات خشونت آمیز در مناطق پیرامونی لشکرگاه هنوز ادامه دارد.

جمعیت ساکنان ولایت هلمند کمی بیشتر از ۸۰۰ هزار نفر است.

مسئولیت امنیت این منطقه زیر نظر فرماندهی جنوب شرقی نیروهای ایساف – ناتو است که فرماندهی آن با ارتش آمریکاست.

ترور مشاور کرزی در کابل، در روز انتقال مسئولیتهای امنیتی

حامد کرزی

چند روز پیش از این نیز احمد ولی کرزی، برادر رئیس جمهوری افغانستان و رئیس شورای ولایتی قندهار ترور شد

جان محمد خان، یکی از مشاوران ارشد حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان، در کابل ترور شده است.

مهاجمان، آقای خان را در منزلش واقع در کارته ۴ در غرب کابل، از پای در آوردند.

دراین حادثه، هاشم وطنوال از نمایندگان ولایت اروزگان در مجلس نمایندگان افغانستان (ولسی جرگه) نیز کشته شده است.

ژنرال ایوب سالنگی فرمانده پلیس کابل، وقوع این حادثه را تایید کرده است.

آقای سالنگی درگفتگویی با بی بی سی گفت، ابتدا یکی ازمهاجمین برای عرض مشکل خود نزد جان محمد خان رفته بوده است، و آقای خان به عنوان کمک، به وی پول نیز داده است.

همچنین به مهاجم وعده داده بوده است که مشکل اش را حل کند.

اما به گفته ژنرال سالنگی، در واقع هدف مهاجم، که خود را درلباس یک شاکی زده بود، این بوده که بداند اقدامات امنیتی در پیرامون خانه آقای خان چگونه است.

او یک ساعت بعد با مهاجم دومی به خانه جان محمد خان برگشته و مشترکا حمله کرده اند.

فرمانده پلیس کابل گفت، دراین حمله تنها جان محمد خان وهاشم وطنوال کشته شده اند و به هیچ کسی دیگری آسیب نرسیده است.

او همچنین گروگانگیری در این حادثه را رد کرد.

بر اساس گزارشها، درگیری در نزدیکی محل سکونت آقای خان برای چندین ساعت میان مهاجمین وپلیس ادامه داشت.

طالبان با انتشار بیانیه مسئولیت خود را از این حادثه اعلام کرده اند.

احمد امید خپلواک خبرنگار بی بی سی در ترینکوت مرکز ولایت اروزگان می گوید، جان محمد خان از نفوذ گسترده ای دراین ولایت برخوردار بود و با رئیس جمهورکرزی وخانواده او نیز روابط بسیار نزدیک داشت.

این درحالیست که کمتر از یک هفته پیش احمد ولی کرزی، برادر پر نفوذ رئیس جمهوری افغانستان ورئیس شورای ولایتی قندهار ترور شد.

به باور ناظربن ترور این دو شخصیت مهم در کمتر از یک هفته ضربه شدیدی به آقای کرزی محسوب می شود.

مراسم

قرار است در روزهای آینده نیروهای افغان تعدادی دیگر از مناطق از جمله کابل را نیز برعهده گیرند

همچنین ترور آقای خان در روزی صورت گرفته است که نیروهای افغان مسئولیت‌های امنیتی را در ولایت بامیان، رسما از سربازان ناتو تحویل گرفته‌اند. قرار است در روزهای آینده این نیروها امنیت تعدادی دیگر از مناطق از جمله کابل را نیز برعهده گیرند.

انتقال مسولیتهای امنیتی

نیروهای افغان مسئولیت‌های امنیتی را در ولایت بامیان، رسما از سربازان ناتو تحویل گرفته‌اند.

بامیان که از مناطق امن در مرکز افغانستان محسوب می‌شود، نخستین ولایت این کشور است که برنامه انتقال مسئولیت‌های امنیتی از نیروهای خارجی به سربازان افغان در آن رسما اجرا می‌شود.

قرار است ظرف روزهای آینده، این برنامه در شش منطقه دیگر افغانستان از جمله کابل نیز اجرا شود.

مقامات ارشد دولتی، از جمله وزرای دفاع، داخله، معارف و رئیس کمیسیون انتقال، برای شرکت در مراسم رسمی سپردن مسئولیت‌های امنیتی به نیروهای افغان در بامیان، به این ولایت رفتند.

این برنامه مراحل مقدماتی سپردن امنیت سراسر افغانستان به نیروهای این کشور و خروج سربازان خارجی از افغانستان تا سال ۲۰۱۴ میلادی است.

بامیان

بامیان از مناطق امن در مرکز افغانستان است

آغاز این برنامه همزمان با خوشبینی مقامات دولتی افغانستان و آمریکا، و با نگرانی‌های جدی برخی از منتقدان و دپلماتهای غربی روبه‌رو بوده است.

منتقدان هشدار می‌دهند که خروج نیروهای خارجی از افغانستان در شرایط کنونی، می‌تواند دستاوردهای جامعه جهانی و افغانستان را در ده سال اخیر به مخاطره بیاندازد.

همین منتقدان حوادث هفته‌های اخیر از جمله ترور برادر آقای کرزی، ژنرال داود مسئول ارشد امنیتی ناحیه شمال افغانستان و همچنین رئیس شورای علمای قندهار را از جمله دلایل خود در این رابطه عنوان می‌کنند.

تا سه ماه دیگر نفوس جهان به هفت میلیارد نفر می‌رسد

تا سه ماه دیگر نفوس جهان به هفت میلیارد نفر می‌رسد

 
صندوق جمعیت سازمان ملل متحد اعلان کرده که جمعیت جهان در ماه اکتوبر آینده از مرز هفت میلیارد نفر می‌گذرد و همه‌ساله هفتاد و هشت میلیون نفر به تعداد نفوس جهان اضافه می‌شود.

اری هوکمن، نماینده‌ی صندوق جمعیت سازمان ملل متحد در افغانستان، روز گذشته در مراسم تجلیل از یازدهم جولای، روز جهانی نفوس، گفت که تا سه ماه آینده تعداد نفوس جهان از مرز هفت میلیارد نفر می‌گذرد و همچنین پیش‌بینی می‌شود که این رقم تا سال 2050، به 9.7 میلیارد نفر برسد. آقای هوکمن افزود: «براساس آخرین اظهارات و ارزیابی‌های بخش جمعیت سازمان ملل متحد، تخمین زده می‌شود که نفوس جهان در سال 2025 به هشت میلیارد نفر برسد. این در حالی‌است که در سال 2050 نفوس جهان از 9.7 میلیارد نفر فراتر خواهد رفت.» وی همچنین گفت: «در ماه اکتوبر سال 2011 نفوس جهان به هفت میلیارد نفر می‌رسد. این مرحله‌ی مهم هم یک فرصت و هم یک چالش بزرگ به شمار می‌رود. همه‌ساله هفتاد و هشت میلیون نفر به نفوس جهان اضافه می‌شود؛ یعنی معادل {نفوس} کشورهای کانادا، استرالیا، یونان و پرتگال به طور دسته‌جمعی.»

نماینده‌ی صندوق جمعیت سازمان ملل در کابل تاکید کرد که نود و هشت درصد رشد جمعیت در کشورهایی که کمتر رشد کرده اتفاق می‌افتد که افغانستان نیز یکی از این کشورهاست. به گفته‌ی آقای هوکمن، نفوس جهان از قرن هجدم به بعد در حال رشد بوده و از سال 1804 میلادی که نفوس جهان به یک میلیارد نفر می‌رسید، در سال 1927 به دو میلیارد نفر افزایش یافت. 

نفوس جهان که در سال 1974 میلادی به چهار میلیارد نفر می‌رسید، از این سال به بعد افزایش خیلی سریع داشته و در جریان سی و هفت سال اخیر، سه میلیارد نفر به تعداد نفوس جهان افزوده شده‌اند.

با این حال، اری هوکمن می‌گوید که رشد جمعیت در جهان، باعث افزایش مشکلات اقتصادی و اجتماعی نیز می‌شود. به گفته‌ی او، عدم کنترول جمعیت، مشکلات را جهانی به وجود خواهد آورد و این مشکلات تنها در یک کشور باقی نخواهد ماند. وی علاوه می‌کند: «همان‌ طوری‌که به نفوس ما افراد جدید اضافه می‌شود، چالش‌های جدید نیز پیش می‌آیند. ممکن تفاوت بین افزایش تولید مواد خوراکی به سطح جهانی و افزایش نفوس به میان آید. در جهان امروزی که بیشتر از هر زمان دیگر کشورها با یکدیگر ارتباطات دارند، اساسی‌ترین نگرانی‌ها از سرحدات ملی فراتر می‌رود. عملکردهایی که در یک کشور صورت می‌گیرند تاثیر فوری بالای دیگر قسمت‌های جهان می‌توانند داشته باشند. برای یافتن راه حل به این مشکل، به تلاش‌های جهانی مشترک جامعه‌ی جهانی ضرورت است ولی بیشتر از آن کشورها، ولایات و جمعیت‌ها نیز باید به شکل انفرادی تلاش نمایند.»

سه برابر شدن نفوس افغانستان

در همین حال پیش‌بینی می‌شود که رشد نفوس در افغانستان نیز طی سال‌های آینده خیلی سریع خواهد بود. براساس پیش‌بینی‌های صورت‌گرفته از سوی صندوق جمعیت سازمان ملل و دولت افغانستان، نفوس این کشور تا سال 2050 از مرز هشتاد و پنج میلیون نفر می‌گذرد. در حال حاضر کل جمعیت افغانستان بین بیست و شش تا بیست و هفت میلیون نفر تخمین می‌شود.

داکتر نادره حیات برهانی، معین وزارت صحت عامه در مراسم تجلیل از روز جهانی نفوس در این مورد گفت که سالانه یک میلیون نفر به جمعیت افغانستان اضافه می‌شود. خانم برهانی می‌گوید: «پیش‌بینی‌ می‌شود که در مدت چهل سال آینده به تعداد یک میلیون نفر در هر سال افزایش خواهد یافت. همچنین پیش‌بینی‌هایی که در مورد نفوس از سوی سازمان ملل صورت گرفته، تا سال 2025 میلادی نفوس کشور به چهل و هفت میلیون نفر خواهد رسید.» وی همچنین تاکید کرد: «براساس پیش‌بینی‌های انجام‌شده‌، احتمال می‌رود میزان باروری که در حال حاضر 6.3 بر فی خانم است، تا حدود سطح خالص باروری پایین بیاوریم. در صورتی‌که چنین واقع نشود، نفوس کشور به صورت چشمگیری افزایش یافته و تا سال 2050 میلادی از مرز هشتاد و پنج میلیون بالا خواهد رفت.»

با این حال، مقام‌های دولت افغانستان و سازمان ملل متحد می‌گویند که آنان برنامه‌های مختلفی را برای کنترول جمعیت در کشور روی‌دست دارند. این برنامه‌ها شامل آگاهی‌دهی در مورد ایجاد فاصله میان ولادت‌ها و سرمایه‌گذاری بالای مصوونیت خانواده‌هاست.

براساس آمارها، اکثریت جمعیت افغانستان را افراد جوان تشکیل می‌دهند و عدم توجه آنان به رشد بی‌رویه جمعیت، می‌تواند در آینده مشکلات بزرگی را برای دولت خلق کند.

رشد بی‌رویه جمعیت در افغانستان، نگرانی‌ها در مورد مصوونیت شهروندان‌کشور را بیشتر می‌سازد و در صورتی که خانواده‌ها به این مساله توجه جدی نکنند، در آینده‌ی نه چندان دور با بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی مواجه خواهند شد

شجره نامه خانواده کرزی

شجره نامه خانواده کرزی

به تا پیش از سال ۲۰۰۱ کار اصلی خانواده کرزی گرداندن زنجیره ای از رستورانهای افغانی پردرآمد در آمریکا بود.

اما بعد از آنکه حامد کرزی، به عنوان یک فعال ناراضی در تبعید حمایت دولت آمریکا را به دست آورد و در پی سقوط طالبان به عنوان رییس جمهور افغانستان به قدرت رسید، شماری از برادرانش هم به چهره هایی پررنگ در در صحنه سیاسی و تجاری افغانستان تبدیل شدند.

برای دیدن اطلاعات بیشتر درباره هر فرد، روی نام او کلیک کنید.

عبدالاحد کرزی

۱۹۲۲ - ۱۴ ژوئیه ۱۹۹۹

رهبر قبیله ای، سیاستمدار و فعال ناراضی

عبدلاحد کرزی، رهبر قبیله پوپلزی در دوران حکومت محمد ظاهر، آخرین پادشاه افغانستان به عنوان معاون رئیس مجلس افغانستان انتخاب شد.

اواخر دهه ۱۹۷۰ او به یکی از منتقدین جدی حکومت کمونیستی وقت افغانستان که مورد حمایت شوروی سابق بود، تبدیل شد و به ۳ سال زندان محکوم شد.

در آن زمان بیشتر اعضای خانواده کرزی به خارج از افغانستان مهاجرت کردند.

در سالهای بعد عبدلاحد کرزی مکررا به انتقاد از طالبان پرداخت و مخالفتش با طالبان نهایتا به قیمت جانش تمام شد.

در سال ۱۹۹۹، هنگامی که ۷۷ سال داشت در نزدیکی مسجدی در کویته پاکستان به ضرب گلوله دو پیکارجوی طالبان کشته شد.

عبدالقیوم کرزی

سن: ۵۴ سال

سیاستمدار، بازرگان

عبدالقیوم کرزی بیشتر جوانی خود را در آمریکا گذراند و به همراه برادرش محمود کرزی رستورانهای خانوادگی شان را در آن کشور به راه انداخت.

او در سال ۲۰۰۴ به عنوان عضو مجلس افغانستان انتخاب شد اما در سال ۲۰۰۸ به دلیل انتقادات از میزان حضور او در مجلس از نمایندگی استعفا داد.

گزارش شده که قیوم کرزی در سالهای اخیر در برخی از تلاشها برای مذاکره با طالبان نقش داشته است.

محمود کرزی

سن: ۵۶ سال

بازرگان

محمود کرزی در سال ۱۹۷۶ به آمریکا مهاجرت کرد و به اتفاق برادرش قیوم چندین رستوران افغانی را در آن کشور راه اندازی کرد.

بنابه گزارشها او سهام دار عمده تنها کارخانه سیمان فعال افغانستان در شمال این کشور است و همچنین در معاملات شرکت تویوتا در آن کشور دست دارد.

علاوه بر این او از سهام داران بانک بحران زده کابل بانک نیز هست.

در سال ۲۰۱۰ روزنامه واشنگتن پست گزارش داد که مقام های فدرال آمریکا در مورد فعالیتهای مالی محمود کرزی تحقیقاتی را به جریان انداخته اند. اگرچه خود او ارتکاب هرگونه تخلفی را تکذیب می کند.

حامد کرزی

سن: ۵۳ سال

رئیس جمهور افغانستان

حامد کرزی که در پی اشغال افغانستان توسط نیروهای تحت رهبری آمریکا و سقوط حکومت طالبان در پاییز سال ۲۰۰۱ به عنوان رئییس دولت انتقالی افغانستان معرفی شد و سپس در سال ۲۰۰۴ به عنوان نخستین رئیس جمهور منتخب مردم افغانستان، قدرت را در این کشور در دست گرفت.

او پنج سال بعد مجددا در انتخابات پیروز شد و توانست سمت ریاست جمهوری را حفظ کند. اما این بار در انتخاباتی که شرایط برگزاری آن بحث برانگیز بود و در جریان آن اتهاماتی مبنی بر تخلف های انتخاباتی مطرح شد.

در دهه ۷۰ میلادی و پس از آنکه بیشتر اعضای خانواده حامد کرزی به آمریکا رفتند، خود او در هند به تحصیل پرداخت و بعدا به صف مجاهدینی که علیه اشغال افغانستان توسط شوروی سابق می جنگیدند، پیوست.

زمانی که نیروهای شوروی افغانستان را ترک کردند، او به معاونت وزیر امور خارجه افغانستان شد، اما بعدا در سال ۱۹۹۴ به دلیل اختلاف با دولت مجاهدین دوباره افغانستان را ترک کرد.

تلاش او برای ایجاد یک دولت فراگیر و همچنین حمایت اقوام پشتون از او ، همگی از جمله عواملی بودند که در سال ۲۰۰۱ باعث جلب حمایت آمریکا از او شدند.

حامد کرزی در سالهای نخست ریاست جمهوری اش به دلیل نحوه زمامداری خود مورد تحسین قرار گرفت و موفق به جلب میلیاردها دلار کمک مالی بین المللی برای بازسازی افغانستان شد.

با این حال منتقدانش همواره او را متهم کرده اند که آلت دست آمریکاست و در خارج از کابل، کنترل چندانی روی افغانستان ندارد.

اخیرا هم این انتقادات با قدرت گرفتن مجدد طالبان و گسترش خشونت در افغانستان رو به افزایش گذاشته است.

حامد کرزی از سال ۲۰۰۲ تا کنون از ۴ سوء قصد جان سالم به در برده است.

عبدالاحمد کرزی

سن: نامعلوم

به گزارش نیویورک تایمز عبدلا احمد کرزی تا پیش از سال ۲۰۰۱ در فرودگاه بین المللی بالتیمور - واشنگتن کار می کرده است. تصور می شود که او اکنون برای اداره حمایت از سرمایه گزاری در افغانستان (AISA) در کابل کار می کند.

فوزیه کرزی

سن: نامعلوم

صاحب و گرداننده رستوران

در مورد فوزیه، تنها خواهر حامد کرزی اطلاعات زیادی در دست نیست، جز اینکه او در اداره رستورانهای خانواده کرزی در آمریکا نقش دارد.

شاه ولی کرزی

سن: نامعلوم

بازرگان

شاه ولی کرزی که یکی از جوانترین برادران حامد کرزی است، در قندهار زندگی می کند و گزارش شده که صاحب یک شرکت مهندسی مشاور است و در خرید و فروش املاک نیز دست دارد.

عبدالولی کرزی

سن: نامعلوم

دانشگاهی

عبدالولی کرزی استاد بیوشیمی در دانشگاه استونی بروک در نیویورک است.

احمد ولی کرزی

۱۹۶۱- ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۱

رهبر پرنفوذ قبیله ای

احمد ولی کرزی، برادر کوچک حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان، سیاستمدار پرنفوذ و یکی از جنجال برانگیزترین چهره های سیاسی افغانستان بود.

او که سالها در آمریکا در چرخاندن رستورانهای خانواده کرزی مشغول بود، در اواخر سال ۲۰۰۱ به افغانستان بازگشت و در سال ۲۰۰۵ به عنوان رئیس شورای ولایتی قندهار انتخاب شد.

اما احمد ولی کرزی در حالی که حوزه قدرت خود را گسترش می داد، با اتهامات فساد مواجه شد.

روزنامه نیویورک تایمز او را به دست داشتن در قاچاق مواد مخدر متهم کرد، اتهامی که از سوی آقای کرزی تکذیب شد.

در یکی از پیامهای دیپلماتیک سفارت آمریکا در سال ۲۰۰۹ که توسط سایت ویکیلیکس افشا شد، هم دیپلماتهای آمریکایی ادعا کرده بودند که او با کمک شبکه قبیله ای تحت نفوذش به "موازات تشکیلات رسمی دولت" اعمال قدرت می کرده است.

او چندین بار از سوء قصد جان سالم به در برد تا اینکه سرانجام در ماه ژوئیه سال ۲۰۱۱ به دست محافظ شخصی اش کشته شد.

وزیر دفاع آمریکا در کابل؛ "شکست استراتژیک القاعده نزدیک است"

وزیر دفاع آمریکا در کابل؛ "شکست استراتژیک القاعده نزدیک است"

لئون پانتا پیش از آنکه وزیر دفاع آمریکا شود رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بود

لئون پانتا وزیر دفاع جدید آمریکا می گوید که شکست استراتژیک القاعده نزدیک است.

آقای پانتا که در حال انجام نخستین دیدار رسمی خود در مقام وزیر دفاع آمریکا از افغانستان است، می گوید بین ۱۰ تا ۲۰ عضو کلیدی القاعده در پاکستان، یمن و سومالی هستند.

لئون پانتا که قبلا رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بود ۹ روز قبل رسما به عنوان وزیر دفاع آمریکا کارش را آغاز کرد.

در اعلامیه ای که از سوی دفتر حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان منتشر شده آمده است که آقای کرزی و لئون پانتا در مورد تقویت نیروهای مسلح افغانستان، برنامه انتقال مسئولیت تامین امنیت به نیروهای افغان و همچنین مبارزه علیه تروریسم با هم گفت گو کرده اند.

جزئیات بیشتری در مورد این دیدار هنوز منتشر نشده و در اعلامیه دفتر ریاست جمهوری افغانستان آمده است که جزئیات بیشتر در مورد این گفت و گوها بعدا منتشر خواهد شد.

آقای پانتا در حالی به افغانستان سفر می کند که قرار است برنامه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان از اواخر ماه جاری میلادی شروع شود.

براساس استراتژی بارک اوباما قرار است ده هزار سرباز آمریکایی در نیمه دوم ۲۰۱۱ میلادی افغانستان را ترک کنند و این روند تا سال ۲۰۱۴ ادامه خواهد یافت.

در همین حال بحث امضای یک سند استراتژیک بین آمریکا و افغانستان نیز در جریان است.

اگرچه هنوز جزئیات زیادی در مورد این سند در دست نیست اما ظاهرا ایجاد چند پایگاه دائمی آمریکا در افغانستان یکی از نکات اصلی این سند خواهد بود.

بحث امضای سند استراتژیک بین افغانستان و آمریکا که از مدتها به این سو مطرح است واکنشهای جدی کشورهای همسایه افغانستان را نیز به دنبال داشته است.

مقامهای امنیتی ایران از جمله وزرای کشور و دفاع و همچنین آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در مواردی به این مساله اشاره کرده و حضور درازمدت آمریکا در افغانستان را به زیان امنیت و ثبات منطقه دانسته اند.

مقام های پاکستان نیز با تاکید بیشتر بر همکاری های منطقه ای در مبارزه با تروریسم، نارضایتی خود از حضور آمریکا در افغانستان را نشان داده اند.

احمد ولی کرزی؛ سیاستمدار جنجال برانگیز

به روز شده:  09:46 گرينويچ - سه شنبه 12 ژوئيه 2011
    احمد ولی کرزی

آقای کرزی اتهامات دست داشتن در قاچاق مواد مخدر را تکذیب می کرد

احمد ولی کرزی، برادر کوچک حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان، رئیس شورای ولایتی قندهار و یکی از جنجال برانگیزترین چهره های سیاسی افغانستان بود.

برای طرفداران اش، چهره محبوب مردمی و مدافع حقوق قوم پشتون بود. حامیان آقای کرزی باور داشتند که او با توجه به نفوذی که در جنوب افغانستان داشت، می توانست نقش برجسته ای را در تلاشها برای پایان دادن به خشونتها و مصالحه با گروه طالبان بازی کند.

اما آنچه در مورد آقای کرزی واضح بود، جنبه ای از شخصیت و کارنامه های او بود که همواره خبرساز می شد.

نیویورک تایمز گزارشهای زیادی در مورد کارنامه های آقای کرزی منتشر کرده است، گزارشهایی که واکنش های تند آقای کرزی را در پی داشت.

او این ادعاها را که گویا در قاچاق مواد مخدر دست داشته و یا با دستگاه اطلاعات آمریکا همکاری داشته است را به شدت تکذیب کرد.

سوءقصد

با توجه به پیشینه آقای کرزی، زیاد حیرت انگیز نیست که او و همراهانش، قبل از حادثه روز سه شنبه، ۲۱ سرطان/تیر که منجر به کشته شدن او شد، چندین مورد مورد سوءقصد قرار بگیرند.

در ماه مه سال ۲۰۰۹، کاروان موترهای حامل او و همراهانش که بطرف کابل در حرکت بود، مورد حمله راکت و سلاح سبک قرار گرفت و یکی از محافظانش جان خود را از دست داد.

در سال ۲۰۰۸ نیز، زمانی که جلسه ای را در ولایت قندهار برگزار کرده بود، محل این جلسه هدف یک بمبگذاری نیرومند قرار گرفت که در اثر آن شش نفر کشته و حدود چهل تن دیگر زخمی شدند.

مراجعین دفتر احمد ولی کرزی (عکس از آرشیو)

آقای کرزی در قندهار از نفوذ زیادی برخوردار بود

پیشتر از آن نیز در سال ۲۰۰۳، انفجاری در خانه آقای کرزی در قندهار روی داد و بعدتر گفته شد که این حادثه ناشی از انفجار مهمات موجود در خانه بوده که به شکل تصادفی منفجر شده است.

احمد ولی کرزی، در شهر کرز ولایت قندهار در سال ۱۹۶۱ متولد شد. او یک خواهر و شش برادر، به شمول حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان داشت.

اتهامات

او همواره در گفتگو با رسانه ها، اتهاماتی را که علیه او در مورد دست داشتن در فساد و قاچاق مواد مخدر وجود داشت، تکذیب می کرد.

اتهاماتی که برخی علیه آقای کرزی مطرح می کردند، شامل موارد زیر می شد:

  • زندگی در خانه یکی از قاچاقچیان مشهور مواد مخدر در سال ۲۰۰۱، بدون پرداخت کرایه
  • دست داشتن مستقیم در قاچاق مواد مخدر در سطح بین المللی
  • دست داشتن در تقلب های انتخاباتی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ که به پیروزی حامد کرزی، برادر او منجر شد
  • همکاری نزدیک با دستگاه اطلاعات آمریکا (CIA) در رابطه با حمله به اهداف طالبان در قندهار

آقای کرزی در یک گفتگو در سال ۲۰۰۹ بدنبال طرح اتهامات علیه او گفت: "من یک قاچاقبر مواد مخدر نیستم، هیچگاه نبوده ام و هرگز نخواهم بود. من قربانی سیاست های نادرست هستم."

او همچنین همکاری با دستگاه اطلاعات آمریکا را تکذیب کرد و گفت که او در تلاشها برای مصالحه با طالبان نقش برجسته داشته است.

او گفت: "من هیچ کسی را که برای CIA کار کند، نمی شناسم، و هرگز از هیچ سازمانی پول دریافت نکرده ام. دقیقا با سایر آمریکایی ها هر زمانی که بتوانم کمک می کنم. اما این وظیفه من به عنوان یک افغان است."

با آنکه اتهامات همکاری آقای کرزی با CIA به اثبات نرسیده است، اما شواهدی وجود دارد که او فرد مورد اعتماد آمریکا بوده است.